نماد سایت پایگاه خبری و تحلیلی رشد

سریال سقوط و بزن در روهای استثنایی !

سریال سقوط

سریال سقوط

پایگاه خبری و تحلیلی رشد : عصر ایران – هفته گذشته پخش سریال سقوط به پایان رسید، سریالی که از قبل از شروع پخش با حاشیه حمید فرخ‌نژاد و رفتن او از ایران همراه بود، تقریبا بدون مشکل خاصی هر ۹ قسمت آن پخش شد.
اما آنچه که بسیار به چشم آمد این است که کیفیت این مجموعه در آن حدی که از آن انتظار می رفت نبود، با وجود موضوع حساس و بکری (تقابل با داعش) که انتخاب شده بود، همچنین پرهزینه بودن سریال به دلیل تولید در خارج از کشور، سقوط به لحاظ فیلمنامه و کارگردانی بسیار آشفته و شلخته و حتی می توان گفت سطحی، ابتدایی و غیر قابل باور بود.

شاید استقبال اولیه از دیدن سریال به دلیل همان حاشیه حمید فرخ نژاد بود و تردید در پخش شدن یا نشدن سقوط، و بعدتر دیدن این که در این سریال فرخ نژاد چه نقشی دارد و دستمزد بالای او و … اما هرچه سریال بیشتر دیده شد آن تب اولیه فروکش کرد تا جایی که در قسمت‌‎های آخر کاملا نارضایتی بیننده‌ها را می توان دریافت، برای اثبات این ادعا بسیار ساده می‌توان بحث‌هایی که در فضای مجازی شکل گرفت را رصد کرد.

ای کاش یک سیستم شفاف اقتصادی در شبکه نمایش خانگی وجود داشت تا مخاطب بداند برای چنین مجموعه‌ای چه اندازه پول خرج شده است. مثل تمام دنیا اعلام کننذ تقریبا هزینه هر قسمت از سریال چقدر تمام شده است.
کیوان مهرگان (روزنامه نگار، شاعر و مستندساز) مطلبی را درباره سریال سقوط در صفحه اینستاگرامش منتشر کرد که قابل توجه است. مهرگان نوشت:

«سریال سقوط یک شکست تمام عیار در کارنامه محمد حسین مهدویان ‌‌و گروهش ( خودش، هادی بهروز، سجاد پهلوان زاده، حبیب خزایی فر و …) بود.مینی سریالی هندی طور که در همه شئون سریال سازی یک فاجعه تمام عیار است.

۱- سناریو: سناریو نویسان این مینی سریال گویی دوره فیلمنامه نویسی را در بالیوو‌د دیده بودند.پر از اغراق پر از سکانس های گل درشت مثلا در قسمت آخر اردلان ( با بازی عباس جمشیدی فر) از یک سو در حالی که به خاطر اصابت گلوله دوشکا( پرش هم به فیل بگیرد او را می اندازد) زخمی شده اما روی یک تویوتا در جاده ای خاکی پر ‌پیچ و خم بک موشک انداز یا خمپاره انداز دوشی را بلند می کند و در یک نشانه گیری بی نظیر ماشین داعشی که مارپیچ می رود را هدف قرار می دهد و آن را پودر می کند ( نکشیمون رمبوو) سراسر سریال مشحون از این صحنه‌های هندی طور است.

۲- موسیقی: تلاشی ناموفق برای انتقال حس ترس و خوف که به جای ترس و خوف حسی از غم و کمدی منتقل می‌کند.

۳- بازی ها: دم دستی و گل درشت. انگاری می دانند که تماشاگر هم باورشان نمی کند و تلاش می کنند که فقط صحنه را پر کنند اگر بگویم تنها بازیگری که انتقادی به او وارد نیست عروسکی که نقش نوزاد را بازی می کرد سختی به اغراق نگفته ام.

۴-فیلمبرداری: هادی بهروز خودش را در تمام فیلم های مهدویان تکرار کرده است. برادر من با یک کارگردان دیگر هم کار کن بفهمیم بیشتر از این پلان های شکاری بلدی

۵- کارگردانی: اگر چه نام سجاد پهلوان زاده به عنوان کارگردان درج می شود اما دکوپاژ، قاب بندی،میزانسن همه را قبلا در فیلم های مهدویان دیده ایم و برای کسانی که فیلمهای این کارگردان را دنبال کرده اند حتما جایگاهی بیشتر ار مشاور کارگردان برای او در این پروژه قائل هستند.

و اما: از قسمت اول قصه به شدت برای منی که در مبارزه با داعش دهها قهرمان کردتبار در ذهنم دارم شروع قصه مایه تاسف بود: دختر ترکی به نام آیسان عروس جوان ابله و جاه طلب و در ادامه بنیادگرای کرد/ داعشی به نام ژکان شده بعد ماموری امنیتی به نام مستعار دیاکو(حمید فرخ نژاد) وارد می شود و ضمن استفاده امنیتی از دختر او را مثل یک سوپرمن نجات می دهد.

آقایان این حنا دیگر رنگی ندارد که داعش را ببندید به ریش کُردها ( تعمدی می بینم در این سناریو) سالها ما باید ذهنیت غلطی که با کانی مانگا و امثالهم از کردها ساخته بودید را جواب می دادیم الان دیگر این گونه هندی سازی ها خریداری ندارد.

پ ن: بعد از پخش قسمت اول سجاد پهلوان زاده را دیدم و همه این نکات به اضافه نکات دیگر را به او گفتم. برایش آرزوی موفقیت می کنم اما دوره بزن در رو نمام شده.»

خروج از نسخه موبایل