نماد سایت پایگاه خبری و تحلیلی رشد

متن مداحی شرمنده ام در سوگ شهادت حضرت مسلم

شهادت حضرت مسلم
شهادت حضرت مسلم

این کوفیان که منتظر لشکر تواند
تنها به فکر بستن بال و پر تواند

شد زندگی حرام برای کبوترت
در کوفه فکر کشتن نامه بر تواند

شرمنده ام که نامه نوشتم میا حسین
این شهر مست بغض پدر مادر تواند

اصلا بهار و باغ به کوفه نیامده
پاییزی اند و سرد و به فکر سر تواند

شمشیرهای تازه جنگی خریده اند
تشنه به خون ساقی آب آور تواند

می ترسم از دمی که بیفتی به قتلگاه
یک عده نیزه دار به دور و بر تواند

یک عده تیغ بر سر و روی تو می کشند
یک عده چکمه پوش روی حنجر تواند

می ترسم از دمی که تو غارت شوی و بعد
تازه به فکر بردن انگشتر تواند

سنگم ز بس زدند، همه حرفه ای شدند
در انتظار آمدن خواهر تواند

سن کنیز خانه در اینجا مهم که نیست
فکر کنیز بردن آن دختر تواند

 رضا رسول زاده

خروج از نسخه موبایل