نماد سایت پایگاه خبری و تحلیلی رشد

نقش عدالت در ترویج اخلاق

عدالت اخلاق مقالات اجتماعی

عدالت اخلاق مقالات اجتماعی

مقالات عقیدتی: نیازی که امروز به حاکمیت اخلاق در جامعه احساس می‌شود، شاید بیشتر از هر برهه زمانی دیگر است. حاکمیت اخلاق در جامعه امروزی، اعم از اخلاق فردی و اخلاق اجتماعی و اخلاق سیاسی، می‌تواند به بسیاری از معضلات و مشکلات مبتلابه کمک کند، بخصوص اگر بتوان سیاست را اخلاقی کرد. مراد از سیاست اخلاقی، اخلاقی کردن سیاست در روش‌‌ها و اهداف است. روش‌های سیاسی، عناصری چون راه رسیدن به قدرت، روش حکومت، ساختار سیاسی، اخلاق زمامداران و کارگزاران، رعایت حقوق مردم و اجتناب از انواع ظلم و ستم را شامل می‌شود.
در اندیشه‌های مولای متقیان حضرت علی علیه‌السلام که برگرفته از قرآن و سنّت رسول اکرم صلی‌الله علیه و آله است، این مساله اهمیت بسیار دارد، زیرا پیامبر اکرم فلسفه بعثت خود را اتمام مکارم اخلاقی می‌داند و می‌فرماید: برای تکمیل فضیلت‌های اخلاقی مبعوث شدم. این روایت، بیانگر اهمیت اخلاق از دیدگاه اسلام است. در اسلام قرب الهی غایت هدف اخلاق است و موجب سعادت و کمال فردی می‌شود که در این مسیر، سیاست اخلاقی هم زمینه لازم را برای سعادت جمعی فراهم می‌نماید.
سیاست اخلاقی از دیدگاه امام علی علیه‌السلام وجوه و مبانی مختلفی دارند. مبنای اخلاق از دیدگاه امام علی علیه‌السلام حق مداری و رعایت دستورهای الهی است. امام به طور کلی تابع فرمان‌های الهی است و اصول اخلاقی را در زندگی فردی و سیاسی خود کاملا رعایت می‌کند. در اندیشه امام علی اصل اساسی حکومت، آن است که «خدا بالاترین ارزش است و تمام ارزشهای دیگر، در جهت قرب به او معنی پیدا می‌کنند.» خوبی یعنی قرب به خدا و بدی یعنی دوری از او، وقتی خداوند تنها ارزش و کمال مطلق باشد، هرگز افراد نباید حکومت را برای خود منبع درآمد یا فضیلتی بدانند، بلکه آن را ودیعه‌ای الهی می‌دانند و در این صورت است که این اعتقاد به تمام برنامه‌های فرد جهت می‌دهد و به همه آنها صبغه الهی می‌زند. مایه اصلی اندیشه‌های اخلاقی امام علی(ع) تفکیک حق و باطل و اطاعت کامل از حق است.حضرت در این باره می‌فرماید: «سوگند به خدایی که جز او خدایی نیست! من در جاده حق قدم برمی‌دارم. از نظر حضرت علی علیه‌السلام تشخیص حق اهمیت حیاتی دارد؛ ولی پیروی از حق مهم‌تر است.
حضرت علی علیه‌السلام در عرصه سیاست و حکومت نیز اثبات حق و عمل به آن را وظیفه اصلی خود می‌داند. از این منظر تفکیک اخلاق از سیاست، غیرممکن می‌شود و اخلاق جزئی از سیاست می‌گردد و سیاستی که از مدار اخلاق خارج شود، در واقع از مدار حق خارج شده است. اخلاق مداری در سیاست نتیجه حق مداری در اندیشه سیاسی است. حق برای حضرت علی علیه‌السلام مفهومی اجتماعی هم دارد و از نظر ایشان در صحنه اجتماع،حق و باطل همواره رویاروی هم هستند و ایشان همیشه در جبهه حق قرار دارد: «بدانید که من با دو کس می‌ستیزم، آنکه چیزی را بخواهد که حق آن را ندارد، و آنکه حقّی را که بر گردن اوست، اعاده نکند.» بر این مبنا امام حتی حکومت را با همین معیار از مردم می‌پذیرد تا بتواند جایگاه حق را ثابت کند و باطل را از میان بردارد: «به خدا قسم! این کفش نزد من از امارت و حکومت بر شما محبوب‌تر است؛ مگر اینکه احقاق حقّی کنم یا باطلی را براندازم. در این معنا حق جنبه‌ای کاملا اجتماعی پیدا می‌کند و در واقع در همین معنای اجتماعی است که دارای اهمیت است».
در نظام اخلاقی حضرت علی علیه‌السلام هدف نهایی «آخرت» است. هدف تمام اندیشه‌‌ها و افعال امام کسب سعادت اخروی و نزدیکی به خداست. او در این زمینه ذرّه‌ای کوتاه نمی‌آید و غایت اخروی افعال خود را هیچ گاه از نظر دور نمی‌دارد. در عرصه سیاسی نیز اخلاق و سیاست امام علی علیه‌السلام اخلاق و سیاستی آخرت‌گر است و به همین دلیل در گستره اخلاق، امام هیچ گونه مصالحه‌ای را نمی‌پذیرد زیرا امام دنیا را تنها گذرگاه می‌داند؛ گذرگاهی که بیش از موقعیتش بدان پرداختن، موجب خسران است. بر این اساس هر عملی که دنیا و اهداف و منافع دنیوی را بر آخرت و سعادت اخروی انسان ترجیح دهد، مردود است. هیچ هدف عالی دنیوی انسان را مجاز نمی‌کند به آنچه موجب کیفر اخروی است، نزدیک گردد. این دیدگاه در نگاه امام علی(ع) به «سعادت» ریشه دارد که عنصر اصلی اندیشه سیاسی ایشان است. در نتیجه هر عملی که به سعادت اخروی انسان منجر شود، پسندیده و هر عملی که به زیان اخرویش انجامد، ناپسند است. این مساله در تمام حوزه‌های زندگی سیاسی، اجتماعی و فردی انسان حاکم است. پس نمی‌توان در سیاست براساس مشی غیراخلاقی عمل کرد؛ زیرا موجب کیفر اخروی می‌شود.
در اندیشه اخلاقی حضرت علی(ع)، هرگز تفکیک بین اخلاق فردی و اخلاق سیاسی مشاهده نمی‌شود و بر ضرورت توامان اخلاق فردی و اخلاق سیاسی، تاکید می‌شود. حضرت علی علیه‌السلام که مظهر عینی و تجسّم اخلاق فردی است، در سیاست نیز به دنبال سعادت جمعی است. پایبندی حضرت به اخلاق در امور سیاسی، بخش جدایی ناپذیر اندیشه اخلاقی او است. به این معنی که اگر امام در زندگی فردی خویش، مرتکب امر غیراخلاقی نمی‌شود، در سیاست نیز به طریق اولی چنین کاری نمی‌کند؛ چون با هدف نهایی او کاملا تضاد دارد. هدف حضرت علی علیه‌السلام در سیاست، هدایت مردم و جامعه به سوی عدالت است و این، جز با پایبندی حکومت و کارگزارانش به اصول اخلاقی در سیاست، ممکن نیست. در نتیجه بر ضرورت تعهد اخلاقی زمامداران تاکید بیشتری دارد. آنجا که حضرت در این باره می‌فرماید: «ای مردم! سوگند به خدا، من شما را به هیچ طاعتی امر نمی‌کنم، مگر اینکه خودم در آن طاعت بر همه شما سبقت می‌گیرم، و شما را از هیچ معصیتی نهی نمی‌کنم، مگر اینکه خود پیش از شما از ارتکاب آن گناه امتناع می‌ورزم.»
حضرت علی علیه‌السلام در نامه‌اش به مالک اشتر یکی از اهداف اصلی حاکم ساختن او بر مصر را اصلاح اهل آن سرزمین می‌داند. مراد «از اصلاح» هدایت اخلاقی مردم به سوی سعادت جمعی و رهنمون شدن آنها به پیروی از دستورهای الهی و عقل و غلبه بر هوای نفس و شهوت است. در واقع در میان اهدافی که حضرت علی علیه‌السلام در زمان خود به مالک اشتر برمی‌شمارد، «اصلاح مردم» مهم‌ترین هدف است و دیگر موارد، مقدمه تحقق این هدف شمرده می‌شوند.
به همین دلیل حضرت علی علیه‌السلام بعد از رسیدن به قدرت، هیچ تفاوتی با قبل از آن نکرد و برای او کوخ و کاخ به یکسان ارزش داشت و هیچ کدام تاثیری بر منش، شخصیت و رفتار سیاسی، اجتماعی او نگذاشت. از دید حضرت علی علیه‌السلام، «عدالت» عنصر ذاتی و مهم‌ترین رکن سیاست است. اندیشه سیاسی امام،بدون درک مفهوم و اهمیت عدالت از نظر وی قابل درک نیست. در مقام عمل هم امام در اجرای عدالت هیچ گونه انعطافی را نمی‌پذیرفت، که این امر مشکلات بسیاری را برای حضرت ایجاد کرد. از دیدگاه امام علیه‌السلام وجه تمایز اصلی «حکومت اسلامی» با دیگر حکومتها، عدالت و دوری از ستم است. چون تمام اصول اخلاقی که انسان‌‌ها در شرایط عادی بدان پایبندند، در شرایط ظالمانه از میان می‌رود. به همین دلیل حضرت علی علیه‌السلام تمام توان خویش را برای مبارزه با بی‌عدالتی به کار برد تا اصول اخلاقی را در میان مردم و در میان زمامداران پایدار کند.

خروج از نسخه موبایل