نماد سایت پایگاه خبری و تحلیلی رشد

اسحاق جهانگیری:حاصل ادامه تحریم، ادامه فساد است

اسحاق جهانگیری

اسحاق جهانگیری

مقالات سیاسی / کتاب «بدون دود و آتش و خون» روایت‌های جالب و جدیدی را در گفت‌و‌گو با رئیس‌جمهور سابق و دولتمردانش منتشر کرده است.
خبرگزاری جماران به صورت اختصاصی متن کامل گفت‌و‌گوی این کتاب با اسحاق جهانگیری را که تحت عنوان «هزار درد بی‌درمان» در یکی از بخش‌های آن منتشر کرد.
اسحاق جهانگیری، معاون اول دو دولت یازدهم و دوازدهم است. واژه «جنگ اقتصادی» را او خلق کرده است. در یکی از سخنرانی‌هایش به این ترکیب کلمات اشاره کرد و پس از او تقریباً بیشتر چهره‌های دولتی برای توصیف شرایط حاکم بر اقتصاد ایران، از جنگ اقتصادی بارها استفاده کردند.
جهانگیری ریاست ستاد مقابله با تحریم‌ها را بر عهده دارد. به همین دلیل بیش از دیگر مدیران ارشد اجرایی کشور در جریان شرایط سخت حاکم بر اقتصاد ایران قرار دارد.
بهار سال ۱۴۰۰ و در اتاق دیدار با مهمان ساختمان هیئت دولت، یک موضوع برای او به مسئله تاریخی تبدیل‌شده بود:«یکی از دلایلی که می‌خواهم در انتخابات شرکت کنم، این است که به مردم بگویم طی این مدت چه بلاهایی سر آن‌ها آوردند. این حرف‌ها را برای ثبت در تاریخ و اطلاع مردم به آن‌ها باید گفت.»
موهای سرش در قیاس با چهار سال قبل (۹۶) که در انتخابات شرکت کرد، سفید شده است. هنوز ته‌لهجه کرمانی دارد. وقتی حرف می‌زند،‌ اخم‌هایش درهم می‌رود. وقتی حرف دولت احمدی‌نژاد می‌آید، آشفته می‌َشود، زمانی که بحث به تحریم و مصائب آن می‌کشد به اوج عصبانیت می‌رسد و تن صدایش هم چندین برابر بالاتر می‌رود.
برجام حاصل تلاش ظریف، روحانی و مقام معظم رهبری بود
همه اطلاعات را در ذهنش دارد و کمتر نیازی به مراجعه به یادداشت‌ یا پرسش از همکاران وجود دارد. می‌گوید:«برجام حاصل تلاش ظریف، روحانی و مقام معظم رهبری بود. ترامپ آن را بهم زد. اگر بعد از ترامپ از برجام خارج می‌شدیم، الآن هیچ امکاناتی برای مذاکره نداشتیم و بدتر اینکه ترامپ را خوشحال کرده‌ بودیم.» در تمام مقاطعی که صحبت می‌کند، یاد حرف‌های تند سیاستمداران جناح مقابل می‌افتد و بازهم لهجه کرمانی‌اش مسلط می‌شود و صدایش هم بالاتر می‌رود:«عده‌ای انگار تمام منافعشان به این گره‌خورده بود که با تندروی، خواسته‌های آمریکا را در ایران پیاده کنند. این‌ها دشمن ملت ایران هستند.»
آرام که می‌شود، نطقش را ادامه می‌دهد:«دولت‌ها یا به کارهای بزرگ می‌رسند یا به کارهای کوچک. دولت آقای روحانی ترکیب هر دو بود. از این نظر باید این دولت را موفق ارزیابی کنیم. توجه به روستاها، آزادسازی سهام عدالت، کلنگ زنی طرح‌های جدید، افتتاح واقعی طرح‌های قبلی، تامین نیازهای عمومی مردم و خیلی موارد دیگر در همین دولت اتفاق افتاد.»
برخی از آقایان با سیاه نمایی مشغول جمع کردن هوادار بودند
نزدیکانش همگی معتقدند که جهانگیری سیاستمداری صادق است و خودش را لابه‌لای شعارهای عوام‌فریب پنهان نمی‌کند: «همان موقع که برخی از آقایان با سیاه نمایی مشغول این بودند که برای خودشان هوادار جمع کنند، دولت تمام توانش را گذاشت که در جنگ اقتصادی دو کار مهم انجام دهد. مسئله اول اداره اقتصاد و مسئله دوم دور زدن تحریم‌ها بود.»
کم‌کم هیجانش بالا می‌رود و می‌گوید:«آمریکا می‌خواست ما نفت نفروشیم. کشتی به کشتی ما را دنبال می‌کردند.»
جهانگیری درحال فهرست کردن مسائلی است که طی دوران جنگ اقتصادی رخ داد:«وقتی نظام بانکی آن‌ها علیه ما شد، تقریباً تمام مفرهای انتقال پول به ایران را بستند. در این مقطع مسئله اصلی ما جابه‌جایی پول‌های خارج کشور میان حساب‌ها بود. این کار را انجام دادیم. کار سختی بود. سخت‌تر اینکه چنین کاری را بدون اینکه یک دلار از منابع کشور هدر برود انجام دادیم.»
بازهم خاطراتی از گذشته به ذهنش رسیده و اجزای صورتش با نهایت خشم درهم‌رفته است: «در دولت دهم، قرار بود طی دو مرحله ۳۵۰ میلیون دلار از مرز آذربایجان به‌صورت پالت اسکناس به کشور بیاورند. بعد در تهران ۳۱ میلیون دلار نیامد و سرنوشتش معلوم نشد. اسکنا‌س‌ها را برداشته بودند و کسی هم مسئولیتش را قبول نکرد.»
بعد از برجام ذخایر اسکناس کاغذی دلار در کشور به بالاترین سطح رسید
صدای تلفن روی میز، بلند شده ولی جهانگیری اعتنا نمی‌کند: «این‌ها را مردم باید بدانند. بعد از برجام ذخایر اسکناس کاغذی دلار در کشور به بالاترین سطح رسید. وقتی تحریم شروع شد، این اسکناس‌ها را برای وقتی ذخیره کردیم که همه مرزها را به روی ما ببندند که با اسکناس و نقدی خرید کنیم.»
همچنان تن صدایش بالاست: «به‌جایی رسیدیم که ذخایر ارزی کشور به حدی بود که بتوانیم حداکثر کالاهای اساسی را تامین کنیم. درحالی‌ که صنایع و تولید هم برای واردات و…نیاز داشتند. در این مرحله پتروشیمی‌ها و صنایع فلزی با آوردن ارزهای صادراتی‌شان به کشور کمک کردند.»
چند باری دست‌هایش را بهم می‌مالد، با استکان چای مقابلش کمی بازی می‌کند و می‌گوید: «در ستاد مقابله با تحریم امکانی را فراهم کردیم که مدیران ریسک‌پذیر بتوانند کار کنند.»
بازهم به خاطراتش می‌زند: «در دوره قبلی تحریم‌ها حداقل امارات و کشورهای عربی همراه ایران بودند ولی در این دوره آن‌ها هم با ما نبودند. دقت کنید که در این مقطع چطور باید صادرات می‌کردیم؟ فولاد می‌بردیم‌ و به اسم غیر ایران به‌طرف چینی می‌فروختیم. پول به‌حساب یک شرکت چینی ریخته می‌َشد و درنهایت با چند واسطه دیگر پول به ایران می‌آمد. اما در این مسیر هیچ تلفات مالی صورت نمی‌گرفت.»
او پیش از آنکه به دولت روحانی بیاید، مدتی در بخش خصوصی فعالیت کرد. سال‌های دولت احمدی‌نژاد، امکانی برای حضور مدیران اصلاح‌طلب نداشت. دفتری در منطقه هفت‌تیر تهران در اجاره‌اش بود و مجله‌ای به نام «صنعت و توسعه» را در آن منتشر می‌کرد. این مجله طی هشت سال به پایگاه اصلی انتشار دیدگاه‌های اقتصادی طرفدار اقتصاد آزاد تبدیل‌شده بود. در سرمقاله‌های این مجله، بارها در طرفداری از رقابت و فضای باز و عادلانه اقتصادی نوشته بود. به همین دلیل هم بسیاری از تحلیلگران اقتصادی، اسحاق جهانگیری را مدیری طرفدار اقتصاد آزاد قلمداد می‌کردند. به‌خصوص اینکه استراتژی توسعه صنعتی هم در دوره‌ای نوشته‌شده بود که او وزیر صنایع دولت محمد خاتمی بود. اما در سال دوم دولت حسن‌ روحانی با رفتارهایی ازسوی دولت همراه شد که هیچ نسبتی با دیدگاه‌های قبلی مدیران ارشد دولت مانند اسحاق جهانگیری نداشت. او توضیح می‌دهد:«در اداره اقتصاد کشور سیاست تجاری جدید را پیش گرفتیم. ما هم خیلی چیزها را می‌دانیم. اینکه اقتصاد باید آزاد باشد، رقابت توسعه پیدا کند و قیمت‌گذاری اشتباه است. اما مگر در مورد شرایط عادی صحبت می‌کنیم. ما وسط میدان جنگ بودیم. در همین دوره زمانی برای اداره اقتصاد کشور و کنترل تقاضای ارز، واردات ۲ هزار و ۵۰۰ قلم کالا ممنوع شد. واردات خودروهای بالای ۲۵۰۰ سی‌سی را ممنوع کردیم.»
جهانگیری افزود: «در همین دوره با تمام سختی‌ها و بدبختی‌ها، مواد اولیه کارخانه‌ها تامین شد و هیچ کارخانه‌ای به دلیل عدم واردات مواد اولیه تعطیل نشد. این‌ها در چه زمانی رخ داد؟ وقتی‌که بتلذر جهانی به روی کشتی‌های ما بسته بود.»
چین تحت فشار آمریکا چندین ماه کشتی‌های پتروشیمی ایران را در بنادرش معطل کرد
مسئله بازگویی مصائب دوران جنگ اقتصادی آن‌قدر برای او مهم است که هیچ موضوعی تمرکزش را بهم نمی‌زند و ادامه می‌دهد: «کشتی‌هایی که با ما کار می‌کردند با شماره پلاکشان تحریم شده‌بودند. یعنی اینطور نبود که مانند قبل بگویند استفاده از پرچم کشورهای دیگر ممنوع است. بلکه گفته بودند هر کشتی با ایران کار کند، خود آن کشتی را از ناوگان حمل و نقل دریایی کنار می‌گذارند.برای اینکه کشتی‌ها بتوانند با ایران کار کنند، بارها و بارها باید مالکان آن‌ها را عوض می‌کردیم. همین چین تحت فشار آمریکا چندین ماه کشتی‌های پتروشیمی ایران را در بنادرش معطل کرد. با وجود تمام این مسائل ورود و خروج کالا به کشور متوقف نشد.»
داستان ارز ۴۲۰۰ تومانی از آن جفاهای تاریخی است
وقتی همه‌چیز به‌آرامی پیش می‌رود، بازهم یک خاطره یا سوال می‌تواند، جهانگیری را به اوج برساند. داستان ارز ۴۲۰۰ تومانی چیست؟ توضیح می‌دهد: «اینهم از آن جفاهای تاریخی است. اگر دولت در آن مقطع ورود نمی‌کرد، قیمت ارز جهش عجیبی پیدا می‌کرد. از چند هفته قبل‌تر ایادی برخی کشورهای منطقه در بازار ایران رخنه کرده‌ بودند و دلار کاغذی جمع می‌کردند. اسفند سال ۹۶ کل ذخایر اسکناس بانک مرکزی به کمتر ۱۰۰ میلیون دلار رسیده بود. روس‌ها به ایران ارز نمی‌دادند. تصور تحریم‌ کنندگان این بود که این وضعیت را ادامه دهند که فشار به تامین کالاهای اساسی برسد و داستانی مانند آنچه برای پوشک رخ داد، بازهم تکرار شود.»
شب تعیین قیمت را دقیقاً در ذهن دارد: «این جمع‌بندی همه اعضای جلسه بود. من اعلام کردم. هنوز هم معتقدم در آن مقطع زمانی تصمیم درستی بود.»
جهانگیری به سناریوهایی اشاره می‌کند که در همان شب تعیین‌شده بود: «همه می‌گفتند وضعیت ارز خراب است. رئیس‌کل بانک مرکزی می‌گفت، باید ارز توزیع کنیم. دو سناریو وجود داشت. اول اینکه همین وضعیت را ادامه دهیم. اتفاق عجیبی هم نبود چراکه در طول دوره چهل سال گذشته، فقط هفت سال قیمت ارز آزاد بود. در دوره آقای هاشمی چندین نرخ ارز وجود داشت. در دولت اول آقای خاتمی ارز چندنرخی بود، بعد تک‌نرخی شد. در دولت احمدی‌نژاد هم‌ارز بازهم چند نرخی بود.»
در جلسه بحث در مورد تعیین نرخ ارز آغاز می‌شود. روایت جهانگیری این است: «سناریوی دوم همین اتفاقی بود که اجرا شد. یعنی تعیین قیمت واحد. قرار بود که قیمت ارز به عدد بالاتری برود ولی آقای رئیس‌جمهور مخالف بودند و درنهایت ۴ هزار تومان را پذیرفتند. بازهم بحث‌ها ادامه پیدا و کرد و قیمت ۴ هزار و ۲۰۰ تومان اعلام شد. مسئله این است که عدد فیکس نبود و قرار بود که براساس شرایط تغییر کند. بعد گروه‌بندی کالایی شد و تخصیص ارز صورت گرفت. سه ماه بعد در جلسه سران سه قوه که سیاست‌های جدید ارزی بحث شد همان موقع آقای لاریجانی که رئیس مجلس بودند، پیشنهاد داشتند که قیمت ۴هزار و ۲۰۰ تومان ثبات بماند و سران موافقت کردند.»
او در شرایطی این حرف را می‌زند که حداقل خودش چندین دهه مخالف این نوع قیمت‌گذاری بوده و بارها از آزادسازی نرخ ارز دفاع کرده بود: «در مقطع شدت گرفتن تحریم‌ها ما کارهایی کردیم که با روحیات خودمان هم سازگار نبود. اگر تقاضا برای ارز با آن تصمیم کنترل نمی‌َشد، معلوم نبود بعدازآن چه اتفاقاتی برای کشور رخ می‌داد. در دوران تحریم‌ها مسائل کشور به‌طورکلی عوض شد. اقتصاد ایران نیازمند برنامه‌های اصلاحی بود. ما هم می‌دانستیم که چطور باید اقدام کنیم و اساساً در ابتدای سال ۹۶ موضوع این بود که به سمت اصلاحات اقتصادی و توسعه برویم ولی تحریم‌ها ناگهان روی سر اقتصاد ایران خراب شد. همه‌چیز را عوض کرد. در این مقطع زمانی مجبور شدیم مدام با بخش‌نامه و اقدامات ضربتی اقتصاد را اداره کنیم.»
این همان مقطعی است که انتقادات گسترده‌ای به دولت صورت گرفت. حتی گفته می‌شد در طول یک دوره زمانی شش ماهه،‌ دولت بیش از ۱۲۰۰ بخشنامه صادر کرده است. بخش خصوصی و منتقدان دولت در این مقطع هم‌صدا شدند. درحالی‌که حداقل پیش‌ازاین اسحاق جهانگیری به دلیل ۸ سال حضور در وزارت صنایع و ۴ سال معاون اولی در دولت یازدهم، بیش از هر مسئول دیگری مورداطمینان بخش خصوصی بود: «این‌ها را می‌دانم که به ما انتقاد می‌کردند. دلیلش این است که شاید خیلی از موضوعات را کسی نمی‌دانست. حتی بخش خصوصی هم شاید به‌درستی نمی‌دانست که دولت زیر بار چه فشاری قرار دارد. البته خیلی از تصمیمات مقطعی بود و پس از رفع بحران، به حالت قبل بازمی‌گشت.»او می‌گوید سال ۹۸ تنها ۱۵ میلیارد دلار منابع برای واردات کالاهای اساسی در اختیار داشتند.
حضور مجلس یازدهم به‌غیر از شوک برای اقتصاد هیچ‌چیز نداشت
بعد بازهم عصبانی می‌َشود و اخم‌هایش درهم می‌رود. تمام عصبانیتش تنها در دو مولفه پدیدار است: اول صدایش بلندتر می‌شود و دوم صورتش تغییر می‌کند. غیرازاین ثابت روی صندلی نشسته و هیچ حرکت اضافه‌ای ندارد: «حضور مجلس یازدهم به‌غیراز شوک برای اقتصاد هیچ‌چیز نداشت. در مورد ارز فشار آوردند. برای بورس جلسه می‌گذاشتند و وزرا را هم دعوت می‌کردند. بعد چند روز وضعیت بورس صعودی شد و این‌ها خوشحال شدند و گفتند که حاصل جلساتشان بوده ولی بازهم که بورس نزولی شد، خیلی بی‌سروصدا جلساتشان را جمع کردند. متاسفانه این مجلس حتی درک درستی نکرد که همه این فشارها و رفتارها در دورانی انجام می‌دهد که جنگ اقتصادی ادامه دارد و دولت به معنای واقعی تنهای تنهاست.»
در مورد برخی کارهای مجلس نامه‌ای خدمت رهبری نوشتم
او به جلسات خصوصی خودش با رهبری هم اشاره می‌کند:«ماه رمضان، بعد از برپایی نماز خدمت ایشان موضوعات را عرض کردم. ایشان گفتند، اشکال شما این است که چرا دیر تصمیم‌گیری می‌کنید. مدتی بعد در مورد برخی کارهای مجلس نامه‌ای خدمت ایشان نوشتم و گفتم کارهای آن‌ها ممکن است اوضاع را بهم بریزد. شاید درزمانی کمتر از ۲ ساعت پاسخ دادند و نوشتند مطالب مهمی است و باید توجه شود. بعداز این مجلس قانون بودجه را تصویب کرد.»
حاصل تحریم، فساد است
همچنان در همان حالت قبلی است و این بار وارد موضوعی می‌َشود که روایتش برای او دردناک‌تر است: «حاصل تحریم، فساد است. حجم تجارت ایران ۷۰ میلیارد دلار است. ۲۰ درصد این رقم در جیب کسانی می‌رود که در داخل کشور دنبال تحریم هستند. همین‌ها گروهی را در امارات بسیج می‌کنند که به ایران سرویس بدهند و درازای آن چندین برابر معمول مطالبه مالی کنند. گروه سومی در چین شرکت تاسیس می‌کنند و فقط قصدشان این است که مشتری ایرانی داشته باشند که در دوران تحریم، آن‌ها را سرکیسه کنند. مشخص است که کانال‌های ارتباطی آن‌ها کجاست؟ پشتوانه آن‌ها قدرت سیاسی در داخل ایران است. این‌ها با تحریم کاسبی می‌کنند. کاری هم به وضعیت مردم ندارند.»
ارزهایی که در دولت احمدی‌نژاد هدر رفت، شناسایی نشده است
اسمی که او را آشفته می‌کند، بازهم تکرار می‌شود: «هنوز ارزهایی که در دولت احمدی‌نژاد هدر رفت، شناسایی نشده است. در موضوع فساد خیلی‌ها دستگیر شدند که مربوط به دولت ایشان بودند. یک‌بار به آقای رئیسی گفتم، از زمانی که رهبری فرمان مبارزه با فساد را در سال ۸۰ داده‌اند، فساد زیاد یا کم شده است؟ وقتی‌که برخوردها دوگانه باشد، همین می‌شود. حالا هم از دل مبارزه با فساد فقط فساد بیرون می‌آید.»مروری بر هشدار مهم امام خمینی درباره؛
خسارت معنوی و فرهنگی مقدس مآبان و فرصت طلبان به انقلاب و کشوربزرگنمایی قلمکوچکنمایی قلمنسخه مناسب چاپبازگشت به صفحهhttps://jepress.ir/?newsid=289135صفحه عقیدتی: صبح روز بیست و سوم آذرماه سال ۱۳۵۸، امام خمینی رضوان‌الله تعالی علیه در دیدار با سرپرست و جمعی از کارکنان کمیته‌های چهارده گانه امداد امام خمینی مرکز در قم، با تشریح رسالت امداد رسانی مادی به مردم و اهمیت آن، هشدار مهمی درباره امداد رسانی معنوی، روحی و فرهنگی دادند که با توجه به اهمیت موضوع گزیده‌ای از بیانات ایشان را تقدیم خوانندگان گرامی روزنامه می‌نماییم.


… یک خسارت‌های معنوی بر این مملکت وارد شده است، یک خسارت‌های روحی بر این مملکت وارد شده است، یک خسارت‌های فرهنگی بر این مملکت وارد شده است که آن بیشتر محتاج به امداد است تا این خسارت‌های مادی، و این جراحاتی که بر این افراد وارد شده است، و این نقص اعضایی که وارد شده است، و این فقرهایی که هست در این مملکت. آن خسارات معنوی بیشتر محتاج به امداد است و دیرتر قابل جبران است. جبران خسارات معنوی محتاج به مطالعات است که مطالعه کنند کارشناس‌هایی که واقعاً دلسوز بر این ملت هستند، نه آنهایی که اظهار دلسوزی می‌کنند…
… امروز این معنا که هر کسی انقلابی خودش را می‌داند، هر کسی ملی خودش را می‌داند و هر کسی دلسوز خودش را برای ملت می‌داند، امروز یک کسب رایجی شده است، جزء کسب هاست این الآن. کاسب‌‌ها یک وقت در دکان می‌نشینند و اجناس می‌فروشند، یک وقت در جاهای دیگر می‌نشینند و آن حرف‌هایی را که خودشان می‌دانند، برای استفاده تحویل می‌دهند تا استفاده کنند. امروز وضع این طور شده است. اشخاصی که در زمان طاغوت طرفدار طاغوت بودند، بلندگوی طاغوت بودند، پشتیبان طاغوت بودند، امروز طرفدار اسلامند به حسب ظاهر. مخالف با طاغوت می‌گویند هستیم. می‌گویند مخالف با رژیم سابق هستیم. اینها اشخاصی هستند که هر روزی نان را به نرخ آن روز می‌خورند… امروز چون اینجا بیشتر مردم به آن توجه دارند، آنها برای یک کسب اعتبار به اینجا متوجه شده‌اند، ولی قلوبشان اینجا نیست. فردا چنانکه یک ورقی دیگر پیش بیاید، آنها پای آن بیرق سینه می‌زنند. اینها سینه زنند! بیرق اسلام بلند بشود پایش سینه می‌زنند، لکن به اسلام کار ندارند. بیرق کفر هم باز بلند بشود پایش سینه می‌زنند برای استفاده… پای هر عَلَمی سینه می‌زنند. به نظرشان فرقی نیست ما بین عَلَم اسلام یا عَلَم کفر. آن کسبش را می‌خواهد بکند. او می‌خواهد اسم بلند کند. او می‌خواهد مردم او را به روشنفکری بشناسند. او می‌خواهد مردم او را به آن چیزهایی که پیش ملت رایج است بشناسند…
… در زمان رسول‌الله هم آن گرفتارئی که اسلام… از دست منافقین داشت، از دست کفار نداشت. کفار ایستاده بودند در مقابل هم و جنگ هم می‌کردند و تو سر هم می‌زدند و پیش می‌بردند و یا عقب می‌نشستند. لکن با منافقین چه بکنند؟ منافقی که آمده و می‌گوید من برای اسلام هستم و اسلام آوردم؟ و مثل اسلام ابوسفیان و‌دار و دسته او، با او چه بکنند؟ این که دارد می‌گوید من مسلمانم، با مسلمان که نمی‌شود کاری کرد، این که ظاهرش آمده و اسلام و نماز هم می‌خواند و جماعت هم می‌خواند و پای منبر رسول‌الله هم می‌نشیند و اشک هم می‌ریزد، با این که نمی‌شود کاری کرد. امروز هم مسلمان‌‌ها مبتلای به دسته‌ای از منافقین هستند که کار این مسلمان‌‌ها با این منافقین مشکل‌تر است، تا کارشان با محمدرضا. محمدرضا ایستاده بود و می‌زد و می‌کشت. و تکلیف ملت با او معلوم بود. ملت می‌رفت به جنگش. اما یک دسته‌ای که در ظاهر اظهار اسلام می‌کنند، در ظاهر برای اسلام دعوت می‌کنند، در ظاهر حرف اسلام می‌زنند، قلم هایشان و قدم هایشان برای اسلام است، لکن زیر پرده با اسلام مخالفند. مخالفت با اسلام می‌کنند در زیر پرده. با این‌‌ها باید چه بکنیم؟ کار با اینها بسیار مشکل است. و حل مسئله منافقین [دشوار است] پیغمبر اکرم هم نمی‌توانست حل بکند. حضرت امیر هم گرفتار اینها بود و حلش نمی‌شد بکنی. حلش مشکل است.
آن که ما امروز مبتلای به آن هستیم و آن دسته منافقینی که اظهار اسلام می‌کنند و کمر اسلام را می‌خواهند بشکنند. کار مسلمان‌‌ها با اینها مشکل است. حل مسئله این‌‌ها بسیار مشکل است. این غیر از آنی است که «نصیری» است، که مطلبش معلوم است. و «هویدا» است که مطلبش معلوم است. «هویدا» معلوم بود دشمن اسلام و مسلمین است. و «نصیری» هم معلوم بود که مردم را چه کرده و تکلیف مردم با او معلوم بود. و گرفتند آنها را و به جزای خودشان رساندند. اما آن آدم مقدس مآبی که تسبیح هم دستش گرفته است و می‌گوید به اسلام هم من خدمت می‌کنم. این مقدس مآب را چه باید بکنیم…؟ این طایفه منافقین هم که نمی‌شود با آنها کاری کرد. اسلام از صدر، از اولی که اسلام پیدا شده تا حالا، مبتلای به این جمعیت هست…
… این‌‌ها که به صورت منافقین پیش آمدند و در میدان مسلمین واقع شده‌اند و می‌خواهند کارشکنی کنند برای اسلام و مسلمین، باید هر چه از آنها پیدا کردند، هر پرونده‌ای که از اینها پیدا کردند این را نشان بدهند تا معلوم بشود که اینها جزو منافقینند. و با آنها مبارزه کنند، تا معلوم شود، خوب با یک کاسبی که خیلی هم آثار سجده در جبینش هست، یا یک نویسنده‌ای که از اول که وارد می‌شود «بسم‌الله الرحمن الرحیم» در کلامش می‌نویسد و بعد هم از “جمهوری اسلامی” شروع می‌کند [ستایش ] کردن و [تمجید] کردن، تعریف کردن. لکن از زیر لطمه بر اسلام وارد می‌شود. با این نمی‌شود الآن کاری کرد. هر کاری بخواهید بکنید می‌گویند او یک مسلمان است؛ یک آدم حسابی است. نمی‌شود، این تا افشاء نشود. تا مشتش باز نشود توی مردم. این مقدس مآبی که هر روز می‌رود پشت سر فلان آقا نماز می‌خواند و گاهی هم سهم امام می‌دهد برای اغفال آن آقا، لکن در واقع مخالف با این رژیم است و می‌خواهد بزند این رژیم را و از هم بشکند، مشکل است با او معارضه کردن. این را جز افشاگری الآن جور دیگر راه نداریم. راه این است که مطالب اینها و خیانت‌های اینها را هر کس پیدا کرد این را بگوید که این طور شد…
… با احتیاط باید عمل بشود. با ضوابط اسلامی باید کارها عمل بشود. کمیته‌هایی که شما در آن هستید ضوابطش باید اسلامی باشد. روی اغراض نباشد. کسی با یک کسی خوب نیست، فرض کنید که… می‌آید یک چیزی می‌گوید، کمیته امداد هم فرض کنید، اقدامی می‌کند، این طور نباید باشد. باید روی ضوابط اسلامی، بطوری که پیش خدای تبارک و تعالی، روسفید باشیم. نمی‌شود یک کسی بگوید من در جمهوری اسلام دارم کار می‌کنم و مع ذلک ربا بخورد. این با اسلام نمی‌سازد. یک کسی در جمهوری اسلامی، پاسبان جمهوری اسلامی ظلم بکند. پاسدار جمهوری اسلامی که باید پاسداری از اسلام بکند، به بندگان خدا ظلم بکند. باید خودتان را بپایید. متوجه باشید. همه قشرها را می‌گویم. باید متوجه باشند که تخطی از احکام اسلام نکنند. توجه به اسلام داشته باشند. و اتکا به اسلام داشته باشند. و امروز که ما با یک قدرت شیطانی مقابل هستیم، و دنیا الآن توجه به اینجا دارد، موج این مخالفت شما با این قدرت بزرگ در همه دنیا الآن رفته است. باید ما از این مبارزه بین اسلام و کفر سرفراز بیرون بیاییم. ما بر فرض اینکه شکست اقتصادی بخوریم، شکست نظامی بخوریم، لکن باید سرفراز بیرون بیاییم. یعنی باید مثل مجاهدین صدر اسلام که می‌رفتند و مجاهده می‌کردند و کشته می‌شدند، ما هم باید همین‌طور باشیم.»
(صحیفه امام، ج ۱۱، ص، ۲۳۱-۲۳۷)

*این معنا که هر کسی انقلابی خودش را می‌داند، هر کسی ملی خودش را می‌داند و هر کسی دلسوز خودش را برای ملت می‌داند، امروز یک کسب رایجی شده است
*آن آدم مقدس مآبی که تسبیح هم دستش گرفته است و می‌گوید به اسلام هم من خدمت می‌کنم. این مقدس مآب را چه باید بکنیم
*نمی‌شود یک کسی بگوید من در جمهوری اسلام دارم کار می‌کنم و مع‌ذلک ربا بخورد. این با اسلام نمی‌سازد. یک کسی در جمهوری اسلامی، پاسبان جمهوری اسلامی ظلم بکند. پاسدار جمهوری اسلامی که باید پاسداری از اسلام بکند، به بندگان خدا ظلم بکند. باید خودتان را بپایید. متوجه باشید

خروج از نسخه موبایل