نماد سایت پایگاه خبری و تحلیلی رشد

متن نوحه مهمان کوفه در سوگ شهادت حضرت مسلم

در سوگ شهادت حضرت مسلم

مائیم و شهری که هوایم را ندارد
من نه هوایِ بچه هایم را ندارد

نامرد دیدم باز مردی کردم آقا
با این دو کودک کوچه گردی کردم آقا

دیدم که خوشحالند خوش ها جمع هستند
مظلومِ من مظلوم کُش ها جمع هستند

طوعه در این نامردها یک شیر زن بود
تنها پناهم خانه ی یک پیرزن بود

بیرون زدم تا شعله بر معجر نیفتد
مثل مدینه طوعه پشتِ در نیفتد

در راه ها و کوچه هایش چال کندند
رسم است اینجا ابتدا گودال کندند

گودال وقتی که بیفتی شیر گردند
دستت اگر زخمی شود شمشیر گردند

از پشتِ سر نامرد آمد گیرم انداخت
تیری به پایم خورد در زنجیرم انداخت

شُکر خدا خواهر ندارم تا ببیند
این دور و بَر دختر ندارم تا ببیند

ای آبرویم آبرویم را که بردند
از دور با نیزه گلویم را که بردند

نامِ تو را بردم لبم را چاک کردند
خون ریخت باچکمه زخم را پاک کردند

ای کاش سنگی گوشه ای پنهان نمی ماند
جای شما از من لب و دندان نمی ماند

طفلی اگر مهمان کوفه گردد آقا
سرگرمیِ طفلان کوفه گردد آقا

از راه آمد زجر و خوش ها جمع هستند
شمر آمده با زجر کُش ها جمع هستند

رویِ زمین بودم که رویم را کشیدند
تا پشتِ بام از کوچه مویم را کشیدند

طوری کشیدند آنقدر مژگان من ریخت
تقصیرِ سنگ پله شد دندان من ریخت

خورشید جایش در دل شب نیست برگرد
میدانِ کوفه جای زینب نیست برگرد

با خنده می آیند و خوش ها جمع هستند
سر بسته گفتم بچه کُش ها جمع هستند

 حسن لطفی

خروج از نسخه موبایل