نماد سایت پایگاه خبری و تحلیلی رشد

متن نوحه و اشعار نماز ظهر روز عاشورای ابا عبدالله الحسین(ع)

نوحه شهادت امام حسین علیه السلام
نوحه شهادت حضرت اباعبدالله الحسین

نماز ظهر عاشورای امام حسین(ع) در میدان نبرد که خطر جانی بسیار داشت، با جماعت برقرار شد. نماز اول وقت امام حسین(ع) و یاران باوفایش در ظهر عاشورا در زیر تیرباران دشمن، عشق بی نظیر آن حضرت به عبادت و بندگی را نشان داد و اهمیت آن را برای همیشه تاریخ ثبت کرد. نماز ظهر عاشورای حسینی، نماد امر به معروف و نهی از منکر اباعبدالله(ع) بود.

قد قامتِ الصَّلاة

صلاة ظهر شد، ای عاشقان! اذان بدهید
به شوق سجده، به شمشیر خود امان بدهید

صلاة ظهر شد، از جنگ دست باید شست
که دل به جلوۀ آن یار مهربان بدهید

صلاة ظهر به «محراب و قبله و به نماز»
 شما که سینه سپر کرده اید جان بدهید

صلاة ظهر شد، اول نماز بگزارید
به این فریضۀ خود روح جاودان بدهید

رسید موقع «قد قامتِ الصَّلاة» آری
به این دو رکعت خود عرش را تکان بدهید

همین که آیۀ «ایّاکَ نَستعین» خواندید
فرشتگان زمین! دل به آسمان بدهید

اگر چه زخم زبان می زنند، باز شما
پیامِ نور به آیینۀ زمان بدهید

زمانِ سینه سپر کردن است و وقت سفر
شکوهِ تازه به این باغ ارغوان بدهید

پرنده را که ز پرواز تیر، پروا نیست
به حلقه های زره رنگ پرنیان بدهید

در این مقام که احرام عاشقی بستید
به دشمنان، هنرِ عشق را نشان بدهید

به عاشقانه ترین سجده سر فرود آرید
به مهر سایه، به محراب سایه بان بدهید

از این نماز به معراج می رسید آری
اگر چه در وسط «حمد و سوره» جان بدهید

«سعید» غرق سعادت شد از وفای به عهد
به این گذشته ز جان، مژدۀ جنان بدهید

نماز آخر من، باز عصر عاشوراست
شما خبر به شهیدان و قدسیان بدهید

نمی رسید به فیض حضور یار، «شفق»
مگر در آینۀ عشق امتحان بدهید

 محمدجواد غفورزاده

سورۀ کهف

گودال قتلگاه است، یا این که باغ سیب است؟
این بوی آشنایی از تربت حبیب است

نهج الفصاحه در خون، نهج البلاغه در اشک
جبریل پرشکسته، بر خاک ها عجیب است

قصد نماز دارد، خورشید خون گرفته
وقتی رسول اکرم بر نیزه ها خطیب است

قد قامت الصلاتش صد اوج در فراز است
حی علی الفلاحش صد موج در نشیب است

در این حرای زخمی، پیچیده سورۀ کهف
لحنش چه دلنشین و صوتش چه دلفریب است

شش گوشۀ مراد است این عرش خاک خورده
هرکس نیامد اینجا، از عشق بی نصیب است

احساس استجابت، در این حریم جاری ست
اینجا یکی مجاب و آن دیگری مجیب است

در این محیط زخمی در این فضای مجروح
هر کس نفس کشیده عمری ست بی شکیب است

ایوب پرندآور

اذان عشق

وقتی نمازها همه حول نگاه توست
شاید که کعبه هم نگران سپاه توست

بی شک «سعید» نیز به چشمت اقامه کرد
رو می کنم به قبلۀ سرخی که راه توست

هر صبح با اذان علی اکبرِ تو عشق
تکرار می شود که بگوید پگاه توست

هر روز و شب به خاک شما سجده می برم
خاکی که ذره ذرۀ آن بارگاه توست

«خورشید سر برهنه برون شد ز کوهسار»
تا بنگرد به غیرت سقا که ماه توست

این شعله ها که در نفس باد می دود
گرد و غبار حادثه یا اشک و آه توست

طوفان فرو نشست ولی کربلا هنوز
چشم انتظار بیرق سبز نگاه توست

 حیدر منصوری

نماز آخرین

اذان می افکند یکباره در صحرا طنینش را
و بالا می زند مردی دوباره آستینش را

وضو می سازد از خون گلوی خود چه راز است این؟
که می داند گوارایی آب آتشینش را؟

سراپا نیتی دارد به ترک پا و سر آنجا
که می بیند به مرگ خویشتن احیای دینش را

به خون تکبیرة الاحرام می بندد به ظهر عشق
که بسپارد به تیغ کج، قیام راستینش را

خودش هم خوب می داند چه کس در انتظار اوست
چه با احساس می خواند نماز آخرینش را

رکعت شکسته

شد وقت آن که از تپش افتند کائنات
خورشید ایستاد که «قد قامتِ الصّلاة»

این آه ابر ها ست زمین را دویده است؟
یا اشک فاطمه ست که افتاده در فرات

حَی عَلی الصّلاةِ حبیب است، عَجّلوا
قَد قامتِ الصّلاةِ امام است، الصّلاة

سجاده پهن شد وسط رزمگاه و بعد
در شطّ خون گرفت وضو چشمهٔ حیات

این آخرین جماعت مردان آشناست
اینجا نمی دهند به نامحرمان برات

رنگین کمانِ تیر، فضا را فرا گرفت
اما کسی به تیر نمی کرد التفات

ای آخرین نماز تو معراج بندگی!
ای «رکعت شکسته» به قربان سجده هات

«یا أیها الّذین» به دنیا امیدوار
سمت بهشت می رود این کشتی نجات

«یا أیها العزیز» سرت را بلند کن
بنگر که اوفتاده به پای تو کائنات

گردی فرا رسید و به هم ریخت مشرقین
یعنی که خاک بر سر دنیای بی حسین

عباس شاه زیدی

با دشمن خویش روبه رو بود آن روز
با گرمی خون غرق وضو بود آن روز

آن کس که تشهد اباعبدالله
تلقین شهادتین او بود آن روز

نماز ظهر عاشورا

آفتاب گرم بر پهنای دشت
نیزه های داغ آتش می نشاند

دشت سوزان هم به چشم آسمان
پشته های خاک خونین می فشاند

اصطکاک سنگ و سمّ اسب ها
صاعقه در صاعقه می آفرید

از فرود تیغ ها بر خودها
رعد و برقی سخت می آمد پدید

در دو صف رزم آوران سخت سر
نیزه بر کف، تیز تک می تاختند

گرمپو، تازان، رجز خوان، بی امان
ماهرانه تیر می انداختند

یک طرف توحید و پاکی و شرف
یک طرف شرک و پلیدی و گناه

یک طرف هفتاد و اندکی جان پاک
یک طرف از نابکاران یک سپاه

یک طرف خورشید عاشورا حسین
یک طرف سر دسته شب باوران

یک طرف بر ذروه فرزانگی
یک طرف در قعر پستی کافران

نعره ی مستانه ی اردوی کفر
در غبار کربلا پیچیده بود

از صف ایمان ترنم های عشق
در دل عرش خدا پیچیده بود

گرم می شد دم به دم آهنگ جنگ
شعله ی پیکار بالا می گرفت

نیزه ها و تیرهای جان شکاف
در میان سینه ها جا می گرفت

اندر آن هنگامه ی خون و نبرد
با شتاب آمد کسی نزد امام

گفت: هنگام نماز است ای حسین!
شعله ور شد پیشوا از این پیام

نیزه و شمشیر را یکسو نهاد
عاشقانه بر سر سجاده شد

زیر باران و صفیر تیرها
رکعتان عشق را آماده شد

گفت تکبیری و در آن گیر و دار
گرم نجوی با خدای خویش شد

ما سوی اللّه را همه از یاد برد
در نمازی فارغ از تشویش شد

تا نماز خون بپا دارد امام
پیش مرگانش به صف اندر شدند

در مسیر بارش طوفان تیر
پیش پایش لاله گون پرپر شدند

از فراز آسمان آسیمه سر
جبرئیل آمد در آن صحرا فرود

در مصلّی بر مصلّی سجده کرد
بال رأفت بر سر پاکان گشود

چون حسین بن علی تکبیر گفت
آفرینش کرد بر او اقتدا

چشم خیل عرشیان مبهوت ماند
بر نماز آخر خون خدا

از قیام کربلا گویا هدف
با خدا راز و نیازی بوده است

زیر تیغ و تیر در صحرای خون
با وضوی خون نمازی بوده است

سید احمد زرهانی

خروج از نسخه موبایل