نماد سایت پایگاه خبری و تحلیلی رشد

نقش تربیت در حق پذیری /گفتاری از حجت‌الاسلام والمسلمین شهید باهنر

شهیدان رجایی و باهنر

شهیدان رجایی و باهنر

مقالات مذهبی / در آستانه سالروز فاجعه جانگداز هشتم شهریور قرار داریم. فاجعه‌ای که در اثر آن عالم وارسته و سخت کوش در عرصه‌های تعلیم و تربیت و مدیریت و سیاست حجت‌الاسلام والمسلمین شهید محمد جواد باهنر، به همراه عنصر مومن و صدیق و مبارز شهید محمد علی رجایی – با سابقه طولانی دوستی و همراهی و همیاری با یکدیگر – به دست منافقین کوردل به شهادت رسیدند و سرای تنگ خاک را ترک و با یکدیگر تا کوی دوست پرواز کردند و در محفل محبوب حاضر گشتند و در بزم انس و قرب الهی شراب طهور وصل نوشیدند و به مشاهده انوار زیبای جمال حضرت معشوق ازلی و ابدی نشستند. به همین مناسبت، گزیده‌ای از گفتار عالم وارسته حجت‌الاسلام والمسلمین شهید باهنر را در زمینه تربیت و نقش آن در «حق پذیری» را انتخاب کرده‌ایم که مطالعه می‌فرمائید.


اگر تربیت ما این گونه بود که تمرین‌ها برای تقویت اراده کردیم از خودخواهی و هوسها دور شدیم تحت تاثیر طاغوت‌ها خود را نباختیم و با تنبلی‌ها و سستی‌ها مبارزه کردیم در نتیجه اندیشه هم کارایی و کاربردش زیاد خواهد بود. حال با یک کاربرد قوی از اندیشه و با داشتن یک اراده مصمم و آزاد از آفتها و زنجیرها این حالت در انسان پدید آید که در برابر حق تسلیم گردد. این مردانگی می‌خواهد.
ان الدین عندالله الاسلام…(۱)
… فان تولوا فقولوا اشهدوا بانا مسلمون(۲)
و من یبتغ غیر اسلام دینا فلن یقبل منه…(۳)
جای بحث از این آیه و آیاتی در زمینه اسلام و مسلم در همین مقام است. هر جا که کفر و عمی و اتباع ظن و هوی و هوس و زبونی و بردگی و عبادت طاغوت و از این قبیل می‌آید مانع تسلیم بودن در برابر حق می‌گردد.
نکته‌ای را که مایلم در همین جا اشاره کنم آن است که بعضی می‌گویند اسلام یک نوع زبونی و نوعی تعبد است؛ یعنی اینکه به انسان بگویند چشم و گوشت را ببند و هر چه را به تو گفتند بپذیر و عمل کن؛ یعنی انسان بنده و زبون و پست شود.
ولی ما می‌خواهیم بگوییم ـ با همه مقدماتی که ذکر شد ـ اسلام با شدت اتباع ظن را می‌کوبد و با شدت پیروی از سنت نیاکان و تسلیم کورکورانه و تقلید بی‌پایه را محکوم می‌کند و به مطالعه و تفکر و اندیشه فرا می‌خواند. با صراحت می‌گوید: «.. فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه…»(۴) به چه کسی می‌توان مژده داد و چه کسی راه سعادت به رویش گشوده است آن کس که سخنان مختلف را می‌شنود و بهترین آن را برمی گزیند و پیروی می‌کند. اینها اهل بهشت و هدایت یافته‌اند.
اسلام می‌گوید با علم، تحقیق، تفکر، مطالعه و با اجتناب از همه آفاتی که اندیشه انسان را گمراه و متزلزل و سست می‌سازد بیندیشید و اراده خود را نیز آزاد مسلط قوی و قاهر نگاه دارید و سپس می‌خواهد که در برابر حق مردانگی کنید و تسلیم شوید. آیا تسلیم در برابر حق مردانگی است یا زیر بار حق نرفتن آیا تسلیم در برابر حق آن هم حق شناخته شده و حقی که واقعا به آن رسیده‌ایم زبونی است اگر چه انسان بیابد که این حق برخلاف عقیده قبلی و تعصب پیشین او بوده است مسئله‌ای را در سابق بیان می‌کرده و روی آن هم اصرار بسیار داشته است اکنون دیگری سخن بهتری را گفته و ثابت کرده است. حال که حق برایش روشن شده است تا چه حد غیرت مردانگی و شهامت می‌خواهد تا از آن عقیده قبلی دست بردارد و تسلیم شود حقی را شناخته است که با منافع و مطامع و هوسهایش نمی‌سازد چقدر پذیرش حق و زیر پا گذاشتن طمع مردانگی می‌خواهد.
«والذین اجتنبوا الطاغوت ان یعبدوها و انابوا الی‌الله لهم البشری…»(۵)
«و آنان که از پرستش طاغوت دوری جستند و به درگاه خدا باتوبه بازگشتند آنها را بشارت و مژده رحمت است.»
آیا این شهامت است یا اینکه انسان چون میت در دستان غسال خود را در اختیار هر کورانی، هر قدرتی، هر راهی و هر مسئله‌ای قرار دهد؟ آیا اسلام آمده است تا غل و زنجیر را باز کند و بار گران را بردارد تا آدمی بر مرکب راهواری سوار شود و بتواند با سرعت حرکت کند یا اینکه آمده است تا مرتب بر روی او بار بگذارد؟
«… و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم…»(۶)
«و احکام پررنج و مشقتی را که چون زنجیر بر گردن خود نهاده‌اند برمی دارد.»
بنابراین می‌خواهیم بگوییم به دنبال آن تلاش فکری و آن تلاش برای آزاد و قوی نگاه داشتن اندیشه به حالت تسلیم در برابر حق شناخته شده برسیم. قرآن به چنین اسلامی دعوت می‌کند (ان الدین عندالله الاسلام…). اساسا غیر از اسلام از انسان پذیرفته نیست (و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه…)
چقدر در برابر ظن و هوی ت و طاغوت کلمه حق قرار دارد و چقدر در برابر اینها کلمه عدل:
«یا داود انا جعلناک خلیفه فی الارض فاحکم بین الناس بالحق و لاتتبع الهوی فیضلک عن سبیل ‌الله…»(۷)
«ای داود! تو را در روی زمین مقام خلافت دادیم تا میان خلق خدا به حق حکم کنی و هوای نفس را پیروی نکنی که تو را از راه خدا گمراه سازد…»
بنابراین باید به مرحله تسلیم در برابر حق برسیم.
اگر بتوانیم متربی خود را اعم از فرد یا جامعه یا طبقه یا گروهی را که مورد تربیت ما هستند به این حالت حقیقت پذیری برسانیم کاری بسیار مهم و اساسی کرده ایم. تا او از تعصب و پای بندی بیهوده به مسائلی که روی پیش یافته‌ها و پیش بافته‌های بی‌حساب ذهنی یا اجتماعی بر او تحمیل شده است نجات یابد و آزادش کنیم.
شخصیت افرادی که به این حالت حق پذیری رسیده‌اند که وقتی مطلبی برایشان توضیح داده می‌شود و به اثبات می‌رسد اگر چه سخن پایین‌ترین فرد از نظر موقعیت علمی و اجتماعی و غیر قابل مقایسه با آنها باشد آن را می‌پذیرند شخصیت بسیار والا و ارزشمندی است. از اینجا حالت انصاف در برابر واقعیات و حقایق و نیز قضاوت عادلانه متولد می‌شود که این از اصول تربیتی اسلامی است.
منبع – کتاب گفتارهای تربیتی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی
ــــــــــــــــ
۱- آل عمران ۱۹
۲- آل عمران ۶۴
۳- آل عمران ۸۵
۴- زمر ۱۷ و ۱۸
۵- زمر ۱۷
۶- اعراف ۱۵۷
۷- آل عمران ۸۵

*اسلام با شدت اتباع ظن را می‌کوبد و با شدت پیروی از سنت نیاکان و تسلیم کورکورانه و تقلید بی‌پایه را محکوم می‌کند و به مطالعه و تفکر و اندیشه فرا می‌خواند
*اسلام می‌گوید با علم، تحقیق، تفکر، مطالعه و با اجتناب از همه آفاتی که اندیشه انسان را گمراه و متزلزل و سست می‌سازد بیندیشید و اراده خود را نیز آزاد مسلط قوی و قاهر نگاه دارید و سپس می‌خواهد که در برابر حق مردانگی کنید
*اگر بتوانیم، باید متربی خود را اعم از فرد یا جامعه یا طبقه یا گروهی را که مورد تربیت ما هستند به این حالت حقیقت پذیری برسانیم تا او از تعصب و پای بندی بیهوده به مسائلی که روی پیش یافته‌ها و پیش بافته‌های بی‌حساب ذهنی یا اجتماعی بر او تحمیل شده است نجات یابد و آزادش کنیم

خروج از نسخه موبایل