نماد سایت پایگاه خبری و تحلیلی رشد

سیری در سیره رضوی

امام رضا امام هشتم ثامن الحجج ضامن آهو علی بن موسی الرضا

امام رضا امام هشتم ثامن الحجج ضامن آهو علی بن موسی الرضا

مقالات مذهبی / یکی از بخشهای بسیار آموزنده از سیره و امام رضا علیه السلام روش برخورد با شیعیان و دوستان اهل بیت بوده است. امام در برخورد با دوستان کمال دقت را می نمود و درسهای آموزنده ای برای ما به یادگار گذاشت.

امام طبق سیره الهی به نحو احسن از مهمان پذیرائی نمود و هنگامی که دید فکر منحرف کننده ای به ذهن بزنطی آمد به او هشدار داد که در رابطه با کار من بر دیگران مباهات نکنی. زیرا امام وظیفه دینی خود را انجام داده است.

عرض کردم: فدایت شوم! مگر این مرد را می شناسی اینجا سرزمینی است که تاکنون در آن گام ننهاده ای. فرمود: موسی! مگر نمی دانی اعمال شیعیان هر صبح و شام بر ما عرضه داشته می شود: فما کان من التقصیر فی اعمالهم سألنا الله تعالی الصفح لصاحبه و ماکان من العلو سألنا الله الشکر لصاحبه.

اگر کوتاهی در اعمال کرده باشد از خداوند درخواست می کنم بگذرد از او چنانچه کار نیکی انجام داده باشد درخواست پاداش برای او می نمایم.[۲]

امام برخاست و به اتاق دیگری رفت. دویست دینار آورد و از بالای در دست خویش فراز آورد و آن شخص را صدا زد و فرمود: این دویست دینار را بگیر و توشه ای راه کن و به آن تبرک بجوی. و لازم نیست که از جانب من معادل آن را صدقه بدهی. آن شخص دینارها ر گرفت و رفت. امام از آن اتاق به جای اول بازگشت. از ایشان پرسیدند: چرا چنین کردید که شما را هنگام گرفتن دینارها نبیند؟ فرمود: تا شرمندگی نیاز و سؤال را در او نبینم.[۴]

نسبت به غلامان و کارگران
امام رضا علیه السلامدر راستای دفاع از حقوق مردم توجه ویژه ای به حقوق کارگران و غلامان داشتند که نمونه های را بیان می نماییم.

سلیمان جعفری می گوید: برای انجام کاری خدمت علی بن موسی الرضا علیه السلامبودم. خواستم به منزل برگردم. امام فرمود: با من بیا و امشب نزد ما باش… با آن حضرت رهسپار شدم تا وارد خانه شد، هنگام غروب آفتاب بود. غلامان در خانه به بنایی و بستن میخ آخور چهارپایان و کارهای دیگر مشغول بودند. با آنان مرد رنگین پوستی نیز کار می کرد که از جمله خدمتگزاران حضرت نبود. امامعلیه السلام فرمود: این مرد که با شما کار می کند کیست؟ گفتند: به ما کمک می کند و مزدش را می دهیم. امامعلیه السلام فرمود: اجرتش را تعیین کرده اید؟ گفتند: خیر هرچه به او بدهیم راضی است. امام رضا علیه السلامشدیداً بر آشفت. گفتم: فدایت شوم، چرا خشمگین می شوید؟ فرمود: من بارها آنان را نهی کرده ام. از این که کسی را پیش از آن که اجرتش را معین کنند، به کارگیرند. و بدان هرکارگری بدون این که قبلا مزد او را تعیین کرده باشی. کاری برای تو انجام می دهد. اگر سه برابر آنچه مزدش است به او بپردازی. باز گمان می کند که از اجرت او کاسته ای و اگر پیش از انجام دادن کار، مزدش را معین کنی. و پس از آن پرداخت کنی. تو را به سبب وفای به عهد می ستاید و اگر اندکی زیادتر از مزدش را به او بدهی آن را بخششی از تو می داند.[۵]

یکی از عوامل اختلاف و درگیری بین مردم ابهام و اجمال در قراردادها و همکاری های میان آنهاست. بیشتر نزاع ها و درگیری ها در دادگاه ها به همین نکته باز می گردد. لذا انسان باید تمام کارها و قراردادهای خود را شفاف و روشن انجام بدهد.

عبدالله بن صلت می گوید: از یکی از مردم بلخ شنیدم که گفت: در مسافرت امام علی بن موسی الرضا علیه السلامبه خراسان با او همراه بودم. روزی همگان را بر سر سفره فراخواند و غلامان او از سیاه و غیر سیاه آمدند و بر سر سفره نشستند. به او گفتم: فدایت شوم ایا بهتر نیست، برای اینان سفره ای جداگانه گسترده شود؟ گفت: خاموش! خدای همه یکی است و مادر یکی و پدر یکی و پاداش هرکسی بسته به کردار اواست.[۶]

یاسر خادم امام می گوید: امام رضا علیه السلامبه ما فرموده بود: اگر بالای سرتان ایستادم (و شما را برای کاری طلب کردم) و شما مشغول غذا خوردن بودید بر نخیزید تا غذای شما تمام شود. به همین جهت بسیار اتفاق می افتاد که امام ما را صدا می زد و در پاسخ او می گفتند: به غذا خوردن مشغول هستند و آن حضرت می فرمود: بگذارید غذایشان تمام بشود.[۷]

در برابر ادیان و فرقه ها
امام رضا علیه السلام نسبت به ادیان و فرق مختلف به صورت عادلانه و عاقلانه برخورد می نمودند. نمی گذاشتند ظلمی به آنها روا شود و بسیار حساب شده از ماهیت انحرافی آنها پرده بر می داشت و مقابله می نمود. که به چند نمونه اشاره می شود.

زردشتیان برای بینوایان مسلمان وصیت نمی کنند. نامه ای به قاضی نیشابور بنویس تا همان مقدار از مالیاتهای مسلمانان بردارد و به بینوایان زردشتی بدهد.[۸]

امام رضا امام هشتم ثامن الحجج ضامن آهو علی بن موسی الرضا

محاکمه درویش

مأمون به او نگاه کرد و در پیشانی او اثر سجده یافت و در تن او لباسی خشن و رخسار او به زردی گراییده بود که نشان از قناعت او در گذراندن زندگی داشت و دید که او شایسته دزدی نیست. آنگاه مأمون آشفته شد وگفت: باین وصف ظاهری چگونه دزدی کرده ای؟

مرد صوفی گفت: چون تو حق خمس و فَیء (اموال مسلمانان که در دست دولت است) از من بازگرفتی و از روی اضطرار به این کار دست زدم.

مأمون گفت: تو در خمس و بیت المال چه حقی داری؟

صوفی گفت: خداوند خمس را برای شش گروه از مردم قرار داده است. )واعلموا انّما غنمتم من شی فان الله خمسه و للرّسول ولذی القربی والیتامی والمساکین وابن السبیل ان کنتم آمنتم بالله و ما انزلنا علی عبدنا یوم الفرقان یوم التقی الجمعان(اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز فرقان (روز جنگ بدر) که دو گروه به هم رسیدند نازل کردیم ایمان آورده اید. بدانید که هرگاه چیزی به غنیمت گرفتید خمس آن از آن خد و پیامبر و خویشاوندان او و یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان است. و همچنین فیء را نیز برای عده ای از مردم قرار داده است: )ما افاءالله علی رسوله من اهل القری فلله و للرسول و لذی القربی والیتامی والمساکین و ابن سبیل کی لایکون دولة بین الاغنیاء منکم( آن غنیمتی که خدا از مردم قریه ها نصیب پیامبرش کرده است از آن خداست و پیامبر و خویشاوندان او و یتیمان و مسکینان و مسافران در راه مانده تا اموال عمومی میان توانگرانتان دست به دست نشود. خطاب به مأمون گفت: تو مرا از حق خود محروم کرده ای که من راه گذاری هستم که توان بازگشت ندارم و فقیر و نیازمند شده ام و تهیة خوراک را از دست داده ام و از حافظان و قاریان قرآن و اهل ایمان هستم.

دلیل دیگر اینکه خود کسی که حد بر او واجب است چگونه می تواند بر دیگری حد جاری نماید. سپس ایه قرآنی برای او خواند: )اتأ مرون الناس بالبر و تنسون انفسکم و انتم الکتاب افلا تعقلون(l[9] ایا در حالی کتاب (قرآن) را می خوانید، مردم را به نیکی فرمان می دهید و خود را فراموش می کنید؟ ایا به عقل در نمی یابید.

مأمون بر آشفت و روی به امام رضا علیه السلامکرد و گفت: نظر شما درباره این مرد و کردارش چیست؟ امامعلیه السلام فرمود: اینک این مرد دلایلی آورده است. تو نیز جواب او را با دلیل و برهان بده و او را قانع کن. در آن هنگام مأمون دستور داد آن صوفی را آزاد کنند.[۱۰]

حضرت امام رضا ثامن الحجج امام هشتم

امام و واقفیان

امام رضا علیه السلام فرمود: دروغ گفته اند آنان به آنچه خداوند بر پیامبر حضرت محمد۶نازل کرده است کافر شده اند.[۱۲]

و در جای دیگر آنان ر تعبیر به زندیق نموده اند و این تعبیر حاکی از عمق انحراف و گمراهی آنان است.[۱۳]

امام و خوارج
محمد بن زید رازی روایت می کند که در خدمت امام رضا علیه السلامبودم. در ایامی که مأمون او را به ولیعهدی معرفی کرده بود. مردی از خوارج در حالی که در دستش خنجری زهرآگین بود وارد شد و به دوستانش گفت. به خدا سوگند! پیش این شخص که مدعی است، فرزند پیامبر است؛ می روم و می پرسم چرا وارد بر طاغوت شده و در کنار طاغوت می نشیند. اگر جواب داد هیچ و گرنه مردم را از دست او راحت می کنم و سپس نزد امام آمد و سؤالش را مطرح کرد. امامعلیه السلام فرمود: اگر جواب تو را بدهم آنچه در آستین داری می شکنی و دور می اندازی. گفت: بله. امامعلیه السلام فرمود: ایا به نظر تو اینان کافرند یا عزیز مصر و اهل کشور او؟ مگر نه اینکه اینان خود را موحد می دانند ولی آنان نه یکتا پرست بودند و نه خداشناس. یوسف پسر یعقوب پیامبر بود او چگونه با طاغوتیان همنشین بود. در حالی که من اولاد پیامبر هستم و مأمون مرا به اکراه به این کار واداشته است. سپس آن شخص قانع شد و از کاری که می خواست انجام دهد منصرف گشت.[۱۴]

امام و بینوایان
معمّر بن خلاد نقل کرده: حضرت امام رضا علیه السلامبه هنگام آماده شدن سفره غذا ظرف بزرگی را می طلبیده و از هرچه که در سفره موجود بوده است. مقداری در آن ظرف بزرگ قرار می داده و سپس آن را برای تعدادی از فقراء و بینوایان می فرستاده است.[۱۵]

در حمام
حضرت امام رضا علیه السلامدر آن زمان که می توانستند یک حمام خصوصی داشته باشند اما با کمال خضوع و فروتنی به حمام عمومی می رفتند. یکی از روزها امامعلیه السلام مانند تمامی مردم به حمام عمومی تشریف بردند. داخل آن حمام مردی غریب و ناشناس بود که می خواست کسی بدنش را کیسه بکشد. نگاهی به اطراف حمام انداخت و چشمش به رخسار پرمهر و لطف امام هشتمعلیه السلام افتاد. آنگاه از امام خواهش کرد که: آقا اگر ممکن است پشت من را کیسه بکشید. امامعلیه السلام باتمام فروتنی کیسه را برداشت و پشت آن مرد را کیسه کشید که در این میان افرادی وارد حمام شده و بر آن حضرت با خطاب یابن رسول الله … سلام کردند. آن مرد که متوجه اشتباه خود شده بود با دستپاچگی از امام عذرخواهی کرد ولی امام از او خواست بنشنید تا کارش تمام شود.[۱۶]

امام رضا امام هشتم ثامن الحجج ضامن آهو علی بن موسی الرضا

ارشاد مردم
امام رضا علیه السلامهمه روزه در خانه خود و در مسجد النبی۹ مردم را از نظر مسائل عقیدتی و بیان احکام حلال و حرام ارشاد و آنان را به راه صواب راهنمایی می نمود.[۱علیه السلام ]

در سفر خراسان بعد از نماز صبح در تمام روزها به سوی مردم بر می گشت و آنان را موعظه و ارشاد می فرمود.[۱۸]

عفو گنهکاران
متأسفانه حکومت هائی که بنام اسلام سرکار آمدند از قبیل بنی امیه، بنی عباس و.. شیوه عفو و گذشت را پیش نگرفتند بلکه زندانهای مخوفی را ایجاد کردند و عده ای را تحت فشار و شکنجه قرار می دادند و این روش باعث ضربه شدیدی به پیکره اسلام شد ولی در مقابل اینها ائمّه اطهار و خاندان گرامیشان روش عفو و گذشت را پیش گرفته بودند تا حجتی باشد برای نسلهای اینده یک نمونه از عفو و گذشت امام رضا علیه السلامبیان می کنیم.

حکومتداران و صاحب منصبان
امام رضا علیه السلام در برابر حکومتداران و منصب داران برخوردهای بسیار ظریف و به موقع از خود نشان می داد که همه آنها آموزشی است برای مسلمانان نسل های اینده. در این نوشتار نمونه هایی از این نوع برخورد امامعلیه السلام بیان می کنیم.

ترک دادن عادتهای ناپسند
روزی یکی از بزرگان نیشابور مهمانی بزرگی برپاداشت و امام رضا علیه السلامرا دعوت کرد. راه و رسم آن روزگار چنین بود که اگر به خاطر بزرگی و عزیزی مجلسی برپا می شد، پیش از آمدن آن عزیز همگان به مجلس می آمدند تا آن مهمان عزیز انتظار نکشد. از این رو همه مهمانان حاضر شدند و عالمان و بزرگان آن شهر جمع شدند و بر بلندی مجلس تختگاهی قرار دادند و بزرگان بر آن جا نشسته و تکیه کرده بودند. این نیز از رسوم آن روزگاران بود که در مجالس بزرگان بر بلندی مجلس می نشستند و خادمان وکارگران و مردمان عادی در کنار آن می نشستند. آن گاه امام رضا علیه السلام به مجلس وارد شد. راه را باز کردند تا امام به آن جایگاه برود. اما امام به آن جا توجهی نکرد و به همراه خادمان و کارگران در یک جا نشست و از آن روز به بعد چنین شد که شاه نشینان از درجه اعتبار و منزلت افتادند و همگان در مجالس در کنار یکدیگر می نشستند.[۲۰]

رفتار با صاحب منصبان متکبر
فضل بن سهل ذوالریاستین که مأمون ریاست نیروهای مسلح و ریاست دیوان دربار خود را به او داده بود، به دستور مأمون عباسی برای خود امان نامه ای با اختیارات کامل نوشته و آن را به امضای درباریان رسانید و سپس برای مهر مأمون آن را نزد وی فرستاد و مأمون هم آن را مهر زد و سپس تمام خواسته های فضل را برآورده ساخت. علاوه برآنکه نامه ای را به خط خود نگاشت و در آن اموال بسیار و زمین ها و املاک و سلطه را نیز بدو بخشید. فضل برای اینکه همین امتیازات را داشته باشد از مأمون خواست آن را به امضای امام رضا علیه السلامکه ولیعهد بود، برساند. اما مأمون نپذیرفت و گفت: او با ما شرط کرده که از نظر حکومتی هیچ اقدامی نکند. پس بهتر است خودت این کار را انجام بدهی. به همین جهت نزد امام روانه شد. دید آن حضرت مشغول انجام کاری است. فضل درب خانه ایستاد تا امامعلیه السلام اذن دخول بدهد. اما امام اعتنایی به او نکرد و پس از آنکه غرور و تکبرش را سرکوب نمود و با این برخورد ادبش کرد، سر شریف خود را بالا گرفته فرمودند: چه حاجتی داری؟ گفت: نامه ای از طرف مأمون برای شما آورده ام تا امضاء نمایید. حضرت فرمودند: نامه را بخوان. همانطور که ایستاده بود نامه را خواند. آنگاه امام رضا علیه السلامفرمودند: تا زمانی که تقوی پیشه کنی و از خدا بترسی ما قبولت داریم. سپس روی شریفشان را از او برتافتند و مشغول کار خود شدند.[۲۱]

سؤال و جواب
علی بن جهم می گوید: یکی از روزها به مجلس مأمون وارد شدم. حضرت رضا علیه السلام نیز در آنجا بودند. مأمون گفت: یابن رسول الله شما می گویید: پیامبران معصوم هستند. فرمود: آری. گفت: پس معنی ایه شریفه )وعصی آدم ربه فغوی( چیست؟

حضرت فرمود: خداوند متعال به آدمعلیه السلام فرمود: )اسکن انت و زوجک الجنّة و کلامنها رغداً حیث شئتما و لاتقربا هذه الشجرة فتکونا من الظالمین(؛ خداوند آنها را از خوردن درخت گندم بازداشت، سپس شیطان سوگند یاد کرد که من شما را نصیحت می کنم و قصد فریب شما را ندارم. آدم و حوا تا آن روز ندیده بودند، کسی به دروغ قسم بخورد و آنان در اثر اعتماد به سخن او از آن درخت خوردند. این عمل آدم و فریب خوردن وی قبل از رسیدن او به پیامبری بوده است و این عمل او گناه بزرگی نبود. بلکه گناه صغیره بود که انبیاء قبل از نزول وحی مرتکب آن می شوند؛ ولیکن پس از نبوت از هرگناه و خطای معصوم خواهند شد. و خداوند او را برگزید و پس از این گناه صغیره وکبیره از او سر نزد و لذا خداوند فرمود: )و عصی آدم ربه فغوی ثم اجتباه ربه فتاب علیه فهدی(سپس مأمون سؤالات فراوانی از ایات قرآن از امام پرسید و امام با همان منطق اسلامی و صبر کامل جواب او را می داد.[۲۲]

حضرت رضا علیه السلام فرمود: شما از پدرانت از ابن عباس روایت می کنید که حضرت رسول۶فرمود: محبت علی ایمان و بغض علی کفر است. گفت: آری. حضرت بار دیگر فرمود: پس به این معنی علی قسیم بهشت و دوزخ می باشد. سپس مأمون علم حضرت را تصدیق کرد. ابوصلت هروی می گوید: حضرت پس از اینکه به منزل تشریف آوردند، خدمت ایشان رسیدم و عرض کردم: یابن رسول الله! بسیار خوب به مأمون جواب دادی. امامعلیه السلام فرمود: ای ابوصلت! من طبق عقیده او سخن گفتم، لیکن از پدرم شنیدم که از پدران خود از علیعلیه السلام روایت می کنند که حضرت رسول۶فرمود: ای علی! تو قسیم بهشت و دوزخ هستی و به آتش می گویی این را بگیر و آن را رها کن.[۲۳]

عالمان
یکی دیگر از برخوردهای حکیمانه و صبورانه امام رضا علیه السلامبا عالمان و اندیشمندان آن عصر شرکت آن حضرت در محافل علمی و جلسات مناظره و بحث های دینی و ایدئولوژی بود که، علاوه بر نشان دادن میزان دانش و عظمت امام، سبب شد که رشته ها و بافته های سفسطه آمیز مبلغان مذاهب منسوخ از هم بپاشد و حقّیت اسلام به اتکای دلایل قاطع و محکمی آشکار شود و برخوردهای منصفانه و درست امام باعث گرویدن برخی از آن عالمان به دین مبین اسلام شد.

اهل سنّت
حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلامنسبت به اهل سنت رفتار و برخوردی شایسته و درستی داشته است که یک الگوی کامل در آداب معاشرت با فرق اسلامی می باشد.

امامعلیه السلام جوری با این ها رفتار می نمود که بعضی از طرفداران این فرق به اشتباهات در مسایل اعتقادی وکلامی و… خود اعتراف می کردند، در بعضی از اوقات با امام به مباحثه می پرداختند و امام با متانت و حوصله خاصی با آنها به صورت منطقی به بحث می پرداخت و جواب آنها را می دادند. هنگامی به تاریخ نگاه می کنیم می بینیم بعضی از این پیروان دیگر فرق اسلامی از اصحاب و راویان حضرت بوده اند. نه تنها امام با عالمان رفتار درست و شایسته ای داشتند، با عوام و مردم این فرقه ها نیز برخورد مناسبی داشته اند که به نمونه هایی از این رفتار اشاره می کنیم:

روایتی از معمّر بن خلاّد رسیده که: «قلت لابی الحسن الرضا علیه السلام، ادعو لوالدی اذا کانا لایعرفان الحق قال: ادع لهما و تصدق عنهما و ان کانا حیین لایعرفان الحق فدارِهُما فان رسول الله قال: ان الله بعثنی بالرحمة لابالعقوق».

راوی می گوید: به امام رضا علیه السلامگفتم: برای پدر و مادرم دعا کنم با اینکه اینها حق را نشناختند (ظاهراً در اینجا حق یعنی امامان و آل پیامبر۶). امام فرمود: به آنها دعا کن و صدقه برای آنها بده و اگر در قید دنیا هستند و حق را نمی شناسند، با آنها مدارا کن. زیرا رسول خدا۶ فرمود: خداوند مرا با رحمت مبعوث نمود نه با درشتی و نامهربانی.

پی نوشتها:

  1. بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۴۹؛ کتاب زندگانی امام هشتم، موسی خسروی، ص ۱۶۲، چاپ پنجم.
  2. مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۳۴۱؛ مستدرک، ج۱۳، ص ۱۶۴؛ بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۹۸٫
  3. بحارالانوار چاپ جدید، ج ۴۹؛ نقش رهبری حضرت امام رضا علیه السلام، ص ۵۵، ترجمه محمد باقرفالی.

۴ مناقب، ج ۴، ص ۳۶۰؛ الکافی، ج ۴، ص ۲۳؛ وسایل الشیعه، ج ۹، ص ۴۵۶؛ کفایة الاثر، ص ۳۶٫

  1. الکافی، ج ۵، ص ۲۸۸٫
  2. الکافی، ج ۸، ص ۲۳۰؛ معیارهای اقتصادی در تعالیم رضوی، ص ۲۴۹٫
  3. کافی، ج ۶، ص ۲۹۸٫
  4. عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۸۴٫
  5. بقره / ۴۴٫
  6. بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۲۸۸٫
  7. رجال کشی، ح ۸۶۰ ، ص ۴۵۵٫
  8. همان، ح ۸۶۸، ص ۴۵۸٫
  9. همان، ح ۸علیه السلام ۶، ص ۴۶۰٫
  10. مجموعه آثار دومین کنگره امام رضا علیه السلام، ج ۳، ص ۱۴۹، سال ۱۳۶۵٫
  11. اصول کافی، ج ۱۴، ص ۵۲٫
  12. مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۳۶۲٫
  13. بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۲۳۷٫
  14. همان، عیون اخبارالرضا،
  15. اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۴۲؛ بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۱۱۶، ۱۲۷٫
  16. تاریخ نیشابور، ص ۲۱۰٫
  17. بحارالانوار، چاپ جدید، ج ۴۹، ص ۱۶۸؛ نقش رهبری حضرت امام رضا، ص ۵۳، مترجم: محمدباقر فالی.
  18. عیون اخبارالرضا، ج ۱، ص ۱۹۶٫
  19. اخبار و آثار حضرت امام رضا، عزیز الله عطاردی، ص ۶۴۶٫
  20. امالی صدوق، ص ۸۹٫
  21. تحف العقول، ص ۴۲۶، چاپ جامعه مدرسین.

منبع : مجله فرهنگ کوثر پاییز ۱۳۸۵، شماره ۶۷ / نویسنده : ناصر بهرامی

خروج از نسخه موبایل