نماد سایت پایگاه خبری و تحلیلی رشد

متن نوحه وقت شفاعت در سوگ شهادت حضرت ابوالفضل

حضرت ابوالفضل العباس(س)
شهادت حضرت ابوالفضل العباس(س)

حضرت عباس علیه السلام در اثر فداکاری ها، اخلاص و خصال والای انسانی در پیشگاه خداوند دارای مقام بسیار ارجمند و آبروی مخصوص گردید و خداوند مقام و لقب «باب الحوائج» را به حضرتش عطا فرمود و وجود عظیم او را شایسته این لقب دانست. توسّل به ذیل عنایت او نیز موجب روا شدن حاجات است. او کریمی است از دودمان کریمان و وسیله ای برای تقرّب به درگاه الهی که سالیان بسیار، مسلمان و غیر مسلمان دست دعا و چشم امید به سوی او داشته، از کرامات شیرین و زلال معرفت او ناگفته های گفتنی فراوانی دارند

وقت شفاعت

با غیرت و حماسه با اشک های جاری
بر دفترم نوشتم ابیات ماندگاری

گاهی امام داری فیض مدام داری
اما از آب دریا یک جرعه هم نداری

گاهی برای تصدیق باید گذشت از تیغ
باید که چشم پوشاند از صید هر شکاری

گاهی یل عشیره ای نافذ البصیره
شرمندگی ست سهمت از طفل شیرخواری

دشمن بنی امیه بر شانه ات رقیه
دلواپسی و هر دم بر غصه ای دچاری

ای شیر بی هماورد از ضربه های نامرد
باید به خاک افتی در بین کارزاری

با خود چرا نگفتی حتی اخا نگفتی
جز سیدی نیامد روی لب تو؛ آری

ای آفتاب روشن در پای چشم گفتن
دستت قلم ولیکن تا خیمه رهسپاری

خود شاهدی که آقا در بیت بیت شعرم
عباس را نوشتم سردار پایداری

در امتحان دوران ای سربلند میدان
بر قله شهامت تندیس اقتداری

شرمنده پیش از اینها من همتی نکردم
از ایستادگی هایت صحبتی نکردم

من ردّ ربنا را از راه شب گرفتم
اذن توسلم را از دست رب گرفتم

جام شراب من شد باران گریه هایم
چشم پر اشک دادم بار عنب گرفتم

اذن سفر ندادی اما صد و سی و سه
بوسه ز بیرق تو جای طلب گرفتم

روز الست عشقت تا عرضه شد به خلقت
مهرت به دل نشست و عاشق لقب گرفتم

نان و نوای خود را کرببلای خود را
عمری دوای خود را از این مطب گرفتم

چون سائل مدینه دستی به روی سینه
تا محضرت رسیدم رزقی عجب گرفتم

خرما خور است شیعه از سفره کریمت
از برکت طعامت طعم رطب گرفتم

اقای من حسین و مولای من حسین است
پیوسته از کلامت درس ادب گرفتم

سر را که هدیه دادم نذر تو پس نگیرم
این نکته یادگار از ام وهب گرفتم

دادم قسم علی را بر عصمت تو اقا
من کربلای خود را ماه رجب گرفتم

الحق وزیر شاه دربار کربلایی
ادخل ابوالفضل؟؛ باب الحسین مایی

ای بی مثال عباس ای بی بدیل عباس
کوه وقار عباس مرد اصیل عباس

بی تو تمام دنیا مفتش گران ما بود
بر خلقت دو عالم هستی دلیل عباس

همواره هست محرز در رتبه برتری از
موسی و هود و نوح و شیث و خلیل عباس

جبرییل با ارادت هرشب به قصد قربت
پای تو را بشوید در سلسبیل عباس

هرگز نمی توان که قد تو را رصد کرد
باشد برای درکت راهی طویل عباس

اصلا به قول اعراب با گیسوی کمندت
پیشانی بلندت جدا جمیل عباس

داروی هر چه دردی تو مرده زنده کردی
در چنته کم نداری از این قبیل عباس

زانو زده ست شهری در پای سفره تو
کوری چشم شور هر چه بخیل عباس

درهم نکردی ابرو من هم نرفتم از رو
هر بار لطف کردی شکرا جزیل عباس

خورده گره به کارم جز تو کسی ندارم
دارم به لب مرتب هی الدخیل عباس

کاری نشد ندارد نزد تو یا ابوالفضل
روز جزا خیالم جمع ست با ابوالفضل

مضمون بی نظیر شعر تری علمدار
مدح تو را بخوانم از هر دری علمدار

ای سرور صحابه تنها به یک خطابه
حتی ز کعبه هم کردی دلبری علمدار

هم ذوالفقار مستت هم بیرقی به دستت
صفین تا به طف را سرلشگری علمدار

شمشیر تو برنده هر ضربه ات کشنده
یا حمزه ای به واقع یا حیدری علمدار

ای خضر نینوایی سقای کربلایی
الحق به تو می اید اب اوری علمدار

حتی حسین زهرا بر تو پناه برده
بین تمام سرها داری سری علمدار

هستت ز هست زهرا دستت به دست زهرا
از شافعان فردای محشری علمدار

فطرس گرفت از اقا بال و پر خودش را
من هم بگیرم از تو بال و پری علمدار

بی مایه ام کرم کن اصلا تو شاعرم کن
از من بساز دعبل یا حمیری علمدار

بازار گریه ما با هر دم تو گرم است
با هر اشاره ای ناظم پروری علمدار

خاکساری

خروج از نسخه موبایل