نماد سایت پایگاه خبری و تحلیلی رشد

شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی: اقتصاد در بهبود اخلاقی جامعه اثر دارد

شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی

یکی از علل اینکه باید حساب‌ها تصفیه شود و صف منافقان کنار بروند این است که از این به بعد نهضت اسلام باید بی‌پرده‌تر و آشکارتر به دست کسانی باشد که به راستی در دل به خدا ایمان دارند و به تعالیم اسلام احترام می‌گذارند و عمل می‌کنند تا ولنگاری‌ها و مسخرگی‌های این‌ها دیگر اثر بد داخلی و انعکاس بد خارجی نداشته باشد.
نقش اقتصاد در بهبود اخلاقی جامعه
نکته دیگر در مورد این آیه است: «وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِین».
مفسرین درباره اینکه این شخص چه کسی بوده است، اسم‌های مختلفی را ذکر کرده‌اند و در چند تا از روایات با اختلاف نام پدر، نام خود شخص ثعلبه بن حاطب آمده که یکی از مسلمان‌های سست ‌ایمان یا ضعیف ‌ایمان بود. مفسرین این‌طور نقل می‌کنند: ثعلبه، یکی از مسلمان‌های سست ‌ایمان، پیش پیغمبر آمد و گفت یا رسول‌الله! دعا کن خدا به ما پول و ثروتی بدهد. پیغمبر فرمود ثروت را برای چه می‌خواهی؟ گفت می‌خواهم زندگی‌ام خوب باشد و در ضمن، هر موقع که امت اسلام نیاز داشت می‌خواهم بیشتر به امت اسلام و به تامین هزینه‌های عمومی امت اسلام کمک کنم. پیغمبر گفت آیا تو به راستی مرد این میدان هستی؟ گفت با خدا اینجا در حضور شما عهد می‌بندم که اگر پولدار شدم، چنین و چنان در راه خدا خرج می‌کنم. پیغمبر هم در حق او دعا کرد. بعد از چندی معامله‌ای پیش آمد و وضع این آقا خوب شد. کم‌کم وضع دامداری او بالا گرفت. در مدینه دیگر نمی‌توانست خوب دامداری کند، به همین خاطر خارج از مدینه برای خودش مکانی تهیه کرد و گله‌ها را به آنجا برد. کم‌کم در نماز جماعت مسلمین حاضر نمی‌شد، چون در خارج از شهر بالای سر گله‌ها بود. روز جمعه هم دیگر ثعلبه پیدایش نبود. کجاست؟ مشغول کار گله‌هایش است و به کار گله‌هایش می‌رسد.(۱)


از نظر اسلام پرداختن به تولید و فعالیت‌های اقتصادی و مادی بسیار خوب است، اما هر چیزی حساب دارد. آدمیزاد زندگی‌اش حساب دارد، برنامه دارد. یک مقدار از نیرویش باید صرف کارهای اقتصادی شود. خود امام باقر علیه‌السلام زراعت می‌کرد و مزرعه ایجاد می‌کرد. در یکی از روایات نقل می‌کنند که یک روز امام باقر علیه‌السلام که نسبتاً تنومند و جسیم بود، در سن چهل پنجاه سالگی در هوای گرم عرق‌ریزان و نفس‌زنان از مزرعه برمی‌گشت. یکی از این صوفی‌منشان رسید و ولنگاری کرد و گفت ببین چقدر حرص دنیا این محمد بن علی ‌ابن الحسین را گرفته است. چرا این قدر دنیاطلب هستی! در این هوای گرم کنج خانه‌ات بنشین و راحت باش. امام فرمود تو اشتباه می‌کنی! آنچه من انجام می‌دهم عین انجام وظیفه است. این برای این است که به مثل تو و امثال تو و دیگران محتاج و نیازمند نباشم و بتوانم زندگی خودم را تامین کنم.(۲)
این، جزو وظایف یک انسان در زندگی است و سیره همه ائمه ما این است و سیره خود پیغمبر هم این بوده است. پیغمبر قبل از پیغمبری، قبل از اینکه رئیس و فرمانروای امت اسلام و گرفتار این سمت بزرگ شود، تجارت می‌کرد، کسب می‌کرد، کار می‌کرد. خود علی علیه‌السلام هم در سال‌هایی که اشتغال به فرمانروایی امت اسلام نداشت، چند مزرعه ایجاد کرد که موقوفات علی علیه‌السلام بود و تا سال‌ها ماند.(۳)
پرداختن به اقتصاد در کنار تهذیب نفس
بنابراین، پرداختن به کار اقتصادی لازم است. اسلام دینی نیست که بگوید مسائل اقتصادی نقشی در زندگی ندارد. این کلام جزو روایات ما است: «مَن لَا معَاشَ لَه لَا مَعادَ لَه»؛ «آدمی که گرسنه است و زندگی‌اش تامین نیست، دین ندارد».(۴) معروف است که شکم گرسنه ایمان ندارد. واقعاً باید زندگی مردم تامین شود. نقش اقتصاد در بهبود اخلاقی جامعه از نظر اسلام تصویب شده است. اقتصاد منظم و عادلانه و خالی از تفاوت‌های فاحش طبقاتی، خود به خود در بهبود معنویات جامعه خیلی موثر است. چقدر در این زمینه آیات و روایات است!
این مطلب روشن است، اما حساب دارد. هر فردی وظیفه دارد مقداری از وقت و نیرویش را در راه تهذیب خودش به کار ببرد. شرکت در نماز جماعت و نماز جمعه و اجتماعات مذهبی مسلماً یکی از عوامل موثر در تهذیب معنوی انسان است و یا انسان را پاک‌تر می‌کند یا لااقل از آلوده‌تر شدن انسان (نمی‌گویم صد درصد) به مقداری جلوگیری می‌کند. این، حداقل نتیجه است و واقعاً هم همین‌طور است. بنابراین، از نظر اسلام، ثعلبه حق نداشت این قدر به کارهای مالی بپردازد که دیگر نماز جماعت و نماز جمعه نرود و خودش را از جامعه اسلامی کنار بکشد.
بعد، موقعی که پیغمبر افراد را فرستاد تا از هرکس که بدهکار مالیاتی است، مالیات بگیرند، ثعلبه دامدار بزرگی بود و مالیات و زکات زیادی به او تعلق می‌گرفت. مامورین جمع‌آوری زکات پیش ثعلبه آمدند که این‌ قدر باید بدهی. گفت: زحمتش را باید من بکشم و به این و آن بدهم؟ کار و زحمتش را من کشیده‌ام. برای چه بدهم؟ گفتند مرد حسابی مگر همه چیز یادت رفته است؟ گفت مگر من کافر هستم که پیغمبر از من جزیه می‌خواهد، مگر من یهودی و نصرانی هستم که در سرزمین اسلام زندگی می‌کنم و پیغمبر از من جزیه می‌خواهد. زکات برای مسلمانان چیزی شبیه جزیه برای کفار است، مگر من کافر هستم که پیغمبر اسلام از من حق حساب می‌خواهد؟(۵)


بنابراین، این آقایی که با خدا عهد و پیمان بسته بود که اگر خدا به او ثروت بدهد چنین و چنان در راه خدا خرج می‌کند، از بیخ زیر مطلب زد و گفت ما آن موقع پول نداشتیم و مسلمانی برایمان یک آب و رنگی داشت، ولی حالا زندگی آن‌قدر ما را اشباع و اقناع می‌کند که دیگر دین و مسائل دینی را کنار می‌گذاریم و خودمان را راحت می‌کنیم.
منبع – در مکتب قرآن، ج ۵، صص ۲۶۱ تا ۲۶۳
ـــــــــــــــــ
۱- مجمع‌البیان، ج ۳، ص ۵۳ و المیزان، ج ۹، ص ۳۵۲٫
۲- الکافی، ج ۵، ص ۷۳ و وسائل‌الشیعه، ج ۱۲، ص ۱۰٫
۳- الکافی، ج ۵، ص ۷۴-۷۶٫
۴- این عبارت حدیث نیست بلکه مضمون برگرفته از برخی احادیث است مثل «کَادَ الْفَقْرُ اَنْ یَکُونَ کُفْراً»، ترجمه الحیاه، ج۴، ص۴۲۲؛ «وَ لَولاَ الخُبزُ ما صَلَّینا و لا صُمنا و لا ادَّینا فَرائِضَ رَبَّنا»؛ ترجمه الحیاه، ج۳، ص۲۹۲؛ و الکافی ج۵، ص۷۳٫
۵- مجمع‌البیان، ج۳، ص۵۳٫ المیزان، ج۹، ص۳۵۲٫

خروج از نسخه موبایل