نماد سایت پایگاه خبری و تحلیلی رشد

متن نوحه مشک سقا در سوگ شهادت حضرت ابوالفضل

حضرت ابوالفضل العباس(س)
شهادت حضرت ابوالفضل العباس(س)

عباس بن علی علیه السلام مشهور به قمر بنی هاشم، برادر و یار واقعی امام حسین علیه السلام در واقعه کربلا به عنوان علمدار و یار با وفای آن حضرت تا آخرین لحظات عمر حضور داشت. آوازه دلاور مردی ‏های حضرت عباس(ع) در آن روزگار طنین افکنده بود و دشمن در پی آن بود تا با اقدامی جسورانه، وی را از صف لشکریان امام حسین(ع) در کربلا جدا سازد. در نهایت با عمودی آهنین بر سر مبارک حضرت ابوالفضل(ع) زد و ایشان را به شهادت رساند

مشک سقا

قطره ام با رود تا آغوش دریا می روم
ذرِّه ام تا دامن خورشید بالا می روم

تشنه ام تا التماس مشک سقا می روم
باز تا می خانه مستان مولا می روم

مژّه و ابرو و چشم اوست توحید آفرین
عطر زلفش دست باد افتاد شد بیدآفرین

چون نگاه نافذ سقاست خورشید آفرین
سنگ بودم آمدم، گوهر از اینجا می روم

از نگاهش میشود فهمید حسی ناب را
نور خواهد داد چشمش صورت مهتاب را

ابروانش برده زیر دین خود محراب را
پس برای کسب فیضش با تمنّا می روم

می رسم آنجا که زد بوسه نجف بر دست هاش
جبرئیل از شوق دارد ساز و دف بر دست هاش

هدیه داده حضرت حق هم شرف بر دست هاش
دست هایم خالی و قربان آقا می روم

آمد آنکه در مثَل ها با ادب بشناسی اش
ماه باشد در دل تاریک شب بشناسی اش

باید او را پور قتال العرب بشناسی اش
با نگاهی بر قدش تا عرش اعلا می روم

می روم آنجا که باید سر بریزد محضرش
شخص عزرائیل باید پر بریزد محضرش

چند اقیانوس از ساغر بریزد محضرش
پس به ساغر بوسی این ماه زیبا می روم

مست باید دید رزمی را که توفان می شود
از نگاه نافذش خورشید پنهان می شود

هر که می آید به جنگ او پشیمان می شود
مست بودم، بعد رزمش شوخ و شیدا می روم

آه از رزمی که بی شمشیر باشد، آه آه
چشم های قدر بر تقدیر باشد، آه آه

کار دشمن خنده و تکبیر باشد، آه آه
دیده ام در خواب دارم بی محابا می روم_

سمت آن داسی که دارد غنچه را وا می کند
سمت آن رودی که دریا را تماشا می کند

قامتی خم که غزل را بیت پیدا می کند
دید دیگر دست بر دامان زهرا می رود

 ایمان کریمی

خروج از نسخه موبایل