متن نوحه قحطی پروانه در سوگ شهادت حضرت مسلم
با اینکه روزی داشتی کاشانه در این شهراینجا نیا، دیگر نداری خانه در این شهر یادم می آید تا کجاها کیسه ای نان رامی برد آن شب ها علی بر شانه در این شهر وقتی تمام مردمانش عاقل اند ای عشق!پیدا نخواهی کرد یک دیوانه در این شهر آواره، گشتم کوچه ها را یک یک اما نیستجز طوعه هرگز قامتی مردانه در این شهر هر کس که روزی نامهٔ یاری برایت دادشد نیزه دار لشکر بیگانه در این شهر دورت بگردم! بادهای شام آوردندانگار با خود قحطی پروانه در این شهر این نامه از مسلم به دستت می رسد اماکشتند...