نماد سایت پایگاه خبری و تحلیلی رشد

نقش شهید بهشتی در تربیت نسل جوان

شهید بهشتی

شهید بهشتی دارای اندیشه‌ای نظام یافته بود که هر جزء آن ارتباط منطقی با دیگر اجزاء سازنده آن داشت. اندیشه‌ای منسجم و شکل یافته که حاصل انس مداوم ایشان با قرآن و کاوش عالمانه در کتاب الهی و طرح مسائل زمان و تلاش برای یافتن راه‌حل‌های عملی از متن قرآن بود.
وی معتقد بود: هرکس افتخار انسان بودن و حامل روح خدا بودن می‌خواهد، باید بار سنگین مسئولیت پذیری و انتخاب راه صواب را به دوش بکشد. انسان دارای فطرت حق‌دوست و حق پسند است و اگر می‌خواهد در مسیر زندگی از صراط مستقیم نلغزد، باید به اصولی مشخص ایمان داشته باشد.انسان با ایمان در زندگی پشتوانه دارد، پشت و پناه دارد و از خطر سقوط در امان می‌ماند. درهمه حال و در سخت‌ترین شرایط پشت و پناهش خداوند متعال است و برای داشتن ایمان زنده و حضور دائم خداوند در زندگی انسان مستلزم نماز و نیایش و ذکر خدا و افزایش آگاهی نسبت به جهان هستی و شناخت مبدائ و معاد است. و نیز پیوستگی انسان با جامعه تحت رهبری که خود انسانی نمونه و الگوست و در صراط مستقیم گام برمی دارد.
بخش مهمی از تحقیقات ایشان برای روشن شدن مفهوم عدالت اجتماعی در اسلام و شناخت ابزارهای تحقق بخشیدن آن است. ایشان معتقدند: “قرآن، اسلام، پیامبر، کتاب، سنت و دین وسیله‌ای هستند که مردم با استفاده از آنها قسط و عدل را در جامعه بر پا کنند. و جمهوری اسلامی، مادامی که موفق به برپایی عدل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی نشود، این بعد از رسالت انبیاء را تحقق نبخشیده است.”
شهید بهشتی به دنبال تربیت نسل جوان بود و در این راستا ۳۰ سال عمر خود را صرف مطالعه و تحقیق و ایجاد هسته تحقیقاتی که پیرامون ارکان حکومت اسلامی پژوهش می‌کرد و در این راستا از فضلای قم دعوت کرده و موضوعات و مباحث مرتبط با حکومت اسلامی، مبانی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را میان آنان تقسیم‌بندی کرد و دستاوردهای آن دوره تحقیقاتی در شکل‌گیری نظام اسلامی پس از انقلاب بسیار موثر بود. همچنین با شناسایی استعدادها به ایجاد گروههای سازمان یافته و تشکل‌های مختلف پرداخت.
شهید بهشتی جزء افرادی بودند که میان نسل جوان جایگاه و جاذبه ویژه‌ای داشتند و این جاذبه به خاطر سعه صدری بود که ایشان در مقابل ابراز عقیده جوانان از همان ابتدا داشتند.
در سال ۱۳۳۳ ضمن ادامه مطالعات در زمینه فقه و اصول و تدریس در حوزه، شهید بهشتی دبیر آموزش و پرورش بودند و خودشان نیز مدرسه‌ای را تحت عنوان “دین و دانش” تاسیس کردند و دقیقا می‌خواستند تلفیقی میان علوم قدیم و علوم جدید را در این دبیرستان به وجود آورند و در این زمینه هم بسیار موفق بودند. همزمان اولین دوره‌های دروس تجربی و ریاضیات و زبان انگلیسی را برای طلاب فاضل حوزه در آنجا تاسیس کردند که فارغ‌التحصیلان آن دوره‌ها برخی حتی به مقام مرجعیت رسیده‌اند و هنوز از آن کلاسها و مفید بودن آنها یاد می‌کنند.
در سال ۱۳۳۹ با جمعی از مدرسین حوزه برای تهیه یک برنامه به منظور سازماندهی حوزه علمیه قم مدرسه‌ای علمیه با برنامه و نظم کاری را آغاز کرد و در سال ۱۳۴۲ مدرسه حقانی در اختیار ایشان و یارانشان قرار گرفت، برنامه مذکور به صورت کامل‌تر به مدرسه حقانی منتقل و اجرا شد و حتی بخشی برای خواهران تاسیس شد تا فرصتی برای آموزش منظم ایشان در حوزه علمیه فراهم گردد.
مدرسه حقانی منشاء فعالیت‌های بسیاری شد و فضلای مبارز و محققی را تربیت کرد که تاکنون همگی مشغول کار و فعالیت در نقاط مختلف ایران اسلامی هستند.
در همان سالها به دنبال یک سخنرانی که شهید بهشتی در امیرآباد در جشن مبعث دانشگاه تهران داشتند و در نشریه مکتب تشیع چاپ شد، یک هسته تحقیقاتی بوجود آمد که قرار شد پیرامون حکومت در اسلام تحقیق و مطالعه کنند. عده‌ای از فضلا دعوت شدند و این تحقیق گسترده آغاز شد و به طور وسیع در موضوعات متعدد مربوط به حکومت اسلامی مطالعات انجام شده و موضوعات مرتبط استخراج و فیش‌برداری از منابع مطالعاتی (مقالات و کتابها) به طور گسترده انجام شد که هنوز آن مدارک در دسترس است.
بعد از قیام ۱۵ خرداد ۴۲ و حساسیت ساواک بر روی شخصیت‌هایی مانند ایشان که می‌توانست منشاء تغییر و تحول در میان نسل جوان باشد، ایشان را به تهران تبعید کردند، به این امید که در شهر بزرگ و شلوغی مانند تهران دیگر نتواند فعالیت سیاسی – اجتماعی داشته باشد. اما در همان زمان که ایشان به تهران منتقل شده بود، با گروه‌های مبارز اسلامی ارتباط پیدا کرده و جلسات هفتگی تفسیر قرآن را در منازل دوستداران برقرار می‌کنند، زیرا از وعظ و خطابه در مساجد و محافل مذهبی منع شده بودند. این جلسات تفسیر قرآن برکات زیادی داشت زیرا خانواده‌ها نیز در این جلسات شرکت می‌کردند و خانم‌‌ها نیزسوالات خود رامطرح می‌کردند وبهره می‌بردند.
در همان زمان شهید بهشتی، شهید مطهری و یکی دونفر دیگر از علماء به عنوان رابط امام خمینی با گروه‌های مبارز اسلامی انتخاب شده بودند. در سال ۴۳ بود که باردیگر به خاطرفعالیت‌هایی که شهید بهشتی در تهران داشتند و شامل سخنرانیهای مختلف و جلسات موتلفه و نیز ارتباط ایشان با مبارزین آن زمان در مجامع مهندسین و پزشکان، مجددا ساواک ایشان را احضار و حضور در این جلسات برایشان ممنوع شد. چون رژیم گذشته مانع فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی ایشان می‌شد و تحت نظر ساواک بودند، علمایی مانند آیت‌ا.. خوانساری و میلانی پیشنهاد کردند که ایشان و تعدادی از روحانیون که به درجه اجتهاد رسیده بودند و نیز مدارج دانشگاهی را هم طی کرده و مسلط به زبانهای انگلیسی، عربی و یا فرانسه بودند و در حدمطلوبی با جامعه اسلامی آشنایی داشتند و اطلاعات مفید نیز از سطح بین‌الملل داشتند را به مناطق مختلف دنیا اعزام کنند، تا آنها در آن مناطق به تبلیغ اسلام بپردازند. در نتیجه امام موسی صدر برای لبنان و شهید بهشتی برای هامبورگ آلمان انتخاب شدند و به آنجا اعزام شدند. ایشان در مرکز اسلامی هامبورگ مستقر شدند و در طول اقامت در اروپا بسیار تاثیرگذار بوده و فعالیت‌های ایشان می‌توانست از این جهت کل اروپا را پوشش دهد.
در آن دوران در اروپا نسل جوان می‌خواست تمامی قید و بندهای یک جامعه ماشینی زده و صنعتی را از بین برده و آن نسل به یک نوع عرفانی گرایش پیدا کرده بود که آنرا در اروپا و مسیحیت که به شکل کلیشه‌ای در آمده بود، نمی‌یافت. در دهه ۷۰ میلادی نسل جدید اروپا که از جامعه صنعتی دلزده شده بود به مذاهب شرقی گرایش پیدا کرده و به هندوئیسم و بودیسم روی‌آورده بود و از اینرو حتی در لباس پوشیدن و آرایش سر و زینت‌آلات نیز گرایش به فرهنگ شرق نشان می‌داد.
بنابراین گرایش به معنویت در آن جامعه هم بوده و هست، ولی نمی‌دانستند که کجا آنرا بیابند و اکنون که اسلام شناخته‌تر شده، می‌بینیم که این گرایش در آنها محکم‌تر شده است. چون افراد در آنجا نه به صورت سنتی و موروثی، بلکه با استدلال و مطالعه مسلمان می‌شوند. زن مسلمان این گونه نیست که روزی خوشش بیاید حجاب بگذارد و روزی دیگر نه، یا می‌پذیرد و محکم پای آن می‌ایستد و یا اصلا نمی‌پذیرد.
در آن زمان به دبیرستانی که می‌رفتم در مورد اسلام زیاد سوال می‌شد، بویژه آن که با حجاب به دبیرستان می‌رفتم. سوال عمده این بود که خانواده‌ها همگی می‌گویند مسلمان هستیم ولی برخی از دانش‌آموزان دختر با حجاب و برخی دیگر بی‌حجاب هستند. یک معلم دینی جوان و خوش‌فکر داشتیم که پیشنهاد کرد یک روز کل دانش‌آموزان کلاس را برای بازدید به مسجد هامبورگ ببریم، چون من قبلا گفته بودم که ما مسجدی داریم که کتابخانه‌ای مجهز به واحد سمعی – بصری دارد و جلسات همراه با بحث‌های مختلف در آنجا برگزار می‌شود. با پدرقرار گذاشتیم که تمام کلاس را برای بازدید به آنجا ببریم.
شهید بهشتی که در آن زمان بواسطه تسلط به زبان انگلیسی، خیلی سریع به زبان آلمانی نیز تسلط یافته بودند، خودشان به زبان آلمانی با دانش‌آموزان بحث می‌کردند و به سوالاتشان پاسخ می‌دادند و این موضوع بسیار تاثیرگذار بود که یک چنین عالم دینی بوده و آنها از آن اطلاع نداشتند. از این قبیل بازدیدها‌ی دانش‌آموزی و دانشجویی در مسجد بسیار برگزار می‌شد.
این موضوع آنقدر پیشرفت کرد که ایشان جلسات ماهانه‌ای را با دانش‌آموزان آلمانی زبان که بسیاری از آنها فرزندان خانواده‌های مسلمان مقیم آلمان بودند و عملا فقط زبان آلمانی می‌دانستند برگزار کرده و شهید بهشتی در جلساتی با آنها بحث و گفتگو کرده و به سوالاتی که مربوط به زندگی روزمره و مرتبط با جامعه آلمانی بود پاسخ می‌دادند، و نه فقط مسائل حجاب اسلامی بلکه به طور کل پوشش، روابط دختر و پسر، رفتن به اردوهای دانش‌آموزی از طرف مدرسه، شرکت در پارتی‌ها، خانه جوانان و کلا مراسمی که در آنجا ازسوی مدارس برای روشنگری نسل جوان خودشان انجام می‌دادند را نیز شامل می‌شد.
در این جلسات دانش‌آموزان خودشان مدیریت جلسه را به عهده می‌گرفتند و گرداننده جلسه بودند و با نظارت شهید بهشتی برگزار می‌شد. و هر نوع سوالی در ارتباط با خانواده و جامعه ایرانی و مذهبی را مطرح می‌کردند. این نوع جلسات نیز بسیار پر بار و اثر بخش بود، زیرا خانواده‌ها اکثرا فاقد اطلاعات کافی در این زمینه بودند و نمی‌توانستند مشکلات فرزندانشان را حل کنند.


خانواده‌های ایرانی مقیم اروپا هنوز هم قیودی دارند و در کل خانواده‌های مسلمان حتی آنهایی که ظاهرا مسلمان نبودند، بلکه از لحاظ فرهنگی به فرهنگ ایرانی علاقه‌مند بودند، اصولی را رعایت می‌کردند. ابعاد مختلف فرهنگ غرب برای دانش‌آموزان مشکلاتی را بوجود می‌آورد و برای خانواده‌ها نیز مسائلی وجود داشت که نمی‌دانستند با فرزندانشان در موقعیتهای مختلف اجتماعی چگونه باید رفتار کرد. بنابراین شهید بهشتی در این ارتباط جلسات منظمی را برای بحث و گفتگو با خانواده‌های مقیم آلمان در مسجد هامبورگ برگزار می‌کردند و ضمن ارائه مباحث مختلف خانوادگی به سوالات و ابهامات در ارتباط با دین اسلام جواب می‌دادند.
در همین دوران می‌بینیم که افراد از همه مذاهب و ملیت‌های مختلف به مرکز اسلامی هامبورگ می‌آمدند و این یکی از ویژگیهای شهید بهشتی بود که با استدلال قوی که داشتند، سعی می‌کردند همه آنها را جذب کنند و معتقد بودند که در جامعه اسلامی باید با همه مذاهب و ملیتها منصفانه برخورد کرد و وحدت ایجاد نمود. در نتیجه خانواده‌های عرب زبان، ترک‌زبان، اردو زبان و… نیز به این جلسات می‌آمدند و در حین این جلسات احساس آزادی، غرور و سربلندی می‌کردند که زن مسلمان نیز در همه جوامع و جلسات می‌تواند شرکت کند و سخن بگوید و اشکال بگیرد و ابراز وجود کند، اظهار نظر و انتقاد کند. دختران چنین خانواده‌هایی که خود تحصیل‌کرده اروپا بودند برایشان بسیار غرور‌آمیز بود.
همانگونه که گفته شد، شهید بهشتی برای جوانان دختر و پسر زیر ۲۰ سال به زبان آلمانی مباحث دینی و اخلاقی از جمله احکام را به بحث و گفتگو میان آنها و خود می‌گذاشت. چون کسانی که در اروپا بزرگ شده‌اند خیلی صراحت لهجه دارند و صادقانه همه مشکلات و مسائل به ظاهر کوچک را مطرح می‌کردند و شهید بهشتی بدون مترجم و واسطه به سوالات آنان پاسخ می‌داد و با آنها به بحث و گفتگو می‌پرداخت. این فعالیتها تا زمانی ادامه پیدا کرد که تلویزیون آلمان درخواست کرد که با حضور در این جلسات از آنها فیلم‌برداری و آن را از تلویزین سراسری پخش نماید. و این برای ما خیلی جالب بود که در آن زمان که اسلام کمتر شناخته شده بود، این اتفاقات می‌توانست در شناساندن اسلام بسیار موثر باشد. بنابراین ایشان که بسیار دقیق گوش می‌دادند و سپس به سوالت با استدلال قوی به پشتوانه مطالعات چندین ساله خود جواب می‌دادند، می‌توانستند در حوزه گسترده‌تری در جامعه آلمان تاثیرگذار باشند. این خود موجب شد که اسلام به عنوان یک دین پویا و پیشرفته در جوامع آلمانی، بلکه در اروپا مطرح شود و بسیاری از افراد علاقه‌مند شده و به مطالعه اسلام و آثار مرتبط با آن بپردازند.
ارتباط شهید بهشتی با علمای دین مسیحیت و یهودیت نیز به گونه‌ای بود که ایشان جلسات مختلفی را در مراکز علمی اروپا و نه فقط هامبورگ با روحانیون این ادیان داشتند و در آنها با سران این ادیان در رابطه با مسائل مختلف میان ادیان بحث می‌کردند و چون از استدلال قوی برخوردار بودند همه ایشان را می‌شناختند و دعوتشان می‌کردند. از جمله این جلسات، می‌توان به جلسه‌ای که دانشجویان مسلمان ایرانی در آمفی تئاتر دانشگاه وین /اتریش میان کاردینال اعظم مسیحی اتریش و شهید بهشتی تشکیل دادند، اشاره کرد که پس از ساعتها گفتگو میان این دو نفر، به دلیل تسلط بالای شهید بهشتی به زبان آلمانی و استدلال قوی ایشان در مباحث اسلامی، در نهایت در آن بحث برنده اصلی مناظره ایشان بودند و آن دانشجویان می‌گفتند که برای اولین بار است که می‌بینیم عالم دین اسلام تا این حد استدلالش قوی است و این مایه سرافرازی و غرور آنان شده بود.
از زمانی که شهید بهشتی به مرکز اسلامی هامبورگ آمده بودند، نه تنها ایشان به ساختمان مسجد و مسائل اداری و اجرایی آن توجه می‌کردند، بلکه تلاش می‌کردند تا از لحاظ فرهنگی نیز در آنجا برنامه‌ریزی دقیقی داشته باشند. و بر همین اساس جلسات ماهانه متعددی را در آن برنامه‌ریزی کردند که یکی از آنها جلسات منظم تفسیر قرآن بود که تاکید بسیار داشتند که حتما خانواده‌ها هم در آنها شرکت داشته باشند و اکثرا خانم‌ها و فرزندانشان که زبان فارسی می‌دانستند و معمولا دانش‌آموز و یا دانشجو بودند نیز در این جلسات شرکت می‌کردند. در آن جلسات در کنار تفسیر آیات قرآن کریم، مباحث روز و مبتلا به خانواده‌های مسلمان در یک جامعه غربی مطرح می‌شد و آن هم برای خانواده‌ها و هم برای فرزندانشان جلسات بسیار پر بار و مفیدی بود.
شهید بهشتی تا سال ۱۹۷۰ در آلمان بسر می‌بردند و به فعالیت‌هایشان ادامه دادند و در این مدت می‌بینیم که ایشان رویکردشان به تربیت جوانان زیاد بود. در آن زمان ازسوی دانشجویان ایرانی که به ویژه در رشته‌های مهندسی و پزشکی در شهرهای مختلف اروپا مشغول به تحصیل بودند، درخواست می‌شود که جلساتی به صورت انجمن اسلامی داشته باشند و ارتباطشان با مرکز اسلامی هامبورگ نیز پیوسته برقرار باشد.
در سالهای اقامت در آلمان با مدیریت شهید بهشتی “اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان فارسی زبان” مقیم اروپا بوجود آمد که بعدها نه تنها در آلمان که در کشورهای مختلف اروپا و حتی آمریکا گسترش یافت. و شهید بهشتی شخصا به این انجمن‌‌ها سرکشی می‌کردند و سازماندهی آنرا به عهده داشتند.


ایشان با تاکید خودشان به همراه خانواده بویژه همراه همسرشان به شهرهای مختلف برای بازدید از انجمن‌های اسلامی دانشجویان، سفر می‌کردند و حضور یک خانم با حجاب در آن دورانی که حجاب اصلا مطرح نبود، الگویی برای بقیه زنان مسلمان بود و این پیام را داشت که در جامعه اروپا نیز می‌توان با حجاب بود و در عین حال در فعالیت‌های اجتماعی و در جوامع شرکت کرد. مادر نیز همواره همراه و همفکر و پشتیبان ایشان بودند.
با توجه به این که در اساسنامه اتحادیه انجمن‌های اسلامی اروپا هم مطرح شده است، اگر حداقل ۳ الی ۴ نفر دانشجوی ایرانی مسلمان در یک شهر مشغول به تحصیل باشند، می‌توانند انجمن اسلامی تشکیل داده و بر همین اساس می‌بینیم که در سراسر آلمان و در شهرهای مختلفی که دانشجویان ایرانی مسلمان چه دختر و چه پسر بودند، گردهم آمده و این انجمن‌ها را تشکیل می‌دادند. زیرا قبل از آن ایرانیها با عقاید و افکار مختلف جلساتی را برگزار می‌کردند و از هر قشر و گرایش مکتبی اعم از با دین و بی‌دین در آنها حضور داشتند. شهید بهشتی معتقد بودند که دانشجویان مسلمان ایرانی باید انجمن‌های مستقل داشته باشند که پیرو اسلام باشد و براین مسئله اسلامی بودن از همان ابتدا تاکید فراوان داشتند. به تدریج این انجمنها در فرانسه، اتریش، ایتالیا، و بعدها در هلند و دانمارک، نروژ وسوئد و ازسویی دیگر در انگلستان شکل گرفته و گسترش یافت. و زمانی می‌رسد که ازسوی دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا و کانادا نیز درخواست می‌شود که این انجمنها را تشکیل دهند و مستقیما با خود شهید بهشتی ارتباط برقرار کنند.
در نتیجه ایشان یک سلسله سفرها به انجمنهای اتریش و ایتالیا داشتند و در جلساتی که در آنجا تشکیل می‌شد، دانشجویان غیر مسلمان و غیر ایرانی هم شرکت و سوالاتشان را مطرح می‌کردند. شهید بهشتی از آنجا که به منابع دست اول و اصلی متفکران مکاتب دیگر تسلط داشتند و آثار آنها را مستقیم مطالعه کرده بودند و کتابهای مارکس و انگلس و…. را درباره کمونیسم و مارکسیسم به زبان اصلی مطالعه کرده بودند و از حافظه قوی هم برخوردار بودند مستقیما و بیواسطه به سوالات دانشجویان پاسخ می‌دادند و با آنان بحث می‌کردند.
در بازدید از این انجمن‌های دانشجویی چه در اروپا و چه در آمریکا به شناسایی استعدادهای برتر پرداختند و بسیاری از آنان پس از پیروزی انقلاب در سمت‌های مدیریتی نظام اسلامی به کار گرفته شده و منشاء خدمات فراوان شدند.
به همین شکل می‌بینیم که در سالهای اول پس از پیروزی انقلاب در میزگردهایی که در صدا و سیمای جمهوری اسلامی تشکیل شد، شرکت کردند و مستقیما با سران احزاب مانند حزب توده و مکاتب غیر اسلامی و ملحد به بحث و گفتگو پرداختند. در آنجا نیز به علت تسلط ایشان به این متون پیروز میدان بودند.
پس از بازگشت به ایران به دعوت شهید باهنر عضو سازمان تدوین کتب درسی آموزش و پرورش، مشغول به تدوین کتب تعلیمات دینی دوره دبیرستان شدند و در آن کتابها مباحث سنگین اصول فلسفی اسلام را به زبانی ساده و شیوا برای جوانان تدوین کردند. و دوره‌هایی آموزشی برای تدریس دبیران نیز در شهرهای مختلف برگزار کردند که در ارائه این دروس بسیار موثر بود.
در جریان شکل‌گیری انقلاب نیز مدیریت فراگیرشان باعث شد که هماهنگی میان نیروهای مردمی و گروههای مبارز خط امام را به عهده داشته باشند. پایگاه مردمی ایشان و دیدگاههای دوراندیش و آینده نگر ایشان سبب گردید که در شورای انقلاب عضویت داشته باشند و جزء نفرات اول شورای انقلاب ازسوی امام راحل تعیین گردند.
بنابراین ایشان عضو هسته اولیه شورای انقلاب شدند که در دیدار ایشان با امام در پاریس به تصویب رسیده بود و شامل استاد مطهری، آقای هاشمی رفسنجانی، آقای موسوی اردبیلی، دکتر باهنر و بعدها آیت اله خامنه‌ای و آقای مهدوی کنی و دیگر اعضاء به تدریج به این جمع پیوستند.
پس از پیروزی انقلاب، حزب فراگیر و مردمی جمهوری اسلامی را تاسیس و سازماندهی کردند که شامل گروههای سیاسی مختلف با سلیقه‌های مختلف اما در خط امام می‌شد و ویژگی بارز آن در برگیرنده بودن همه مردم اعم از فرهنگیان، بازاریان، مهندسین، پزشکان و دانشجویان، دانش‌آموزان و حتی زنان خانه‌دار بود که سبب رشد سریع و گسترده این حزب در تمامی شهرهای مختلف کشور شد. زیرا ایشان برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی به سازماندهی نیروها معتقد بودند. این تشکیلات نیرومند، هماهنگ، خلاق و منسجم بود. در اینجا نیز به یافتن و پرورش استعدادهای جوان پرداختند. ایشان معتقد بودند:که این نسل باید پاسدار ارزشهای انقلاب باشد. و حزب باید تسهیل‌کننده خودسازی معنوی انسانها و تبلور مبانی اسلامی در باره منزلت انسان باشد.
مدیریت ایشان در مجلس خبرگان قانون اساسی نیز بسیار چشمگیر بود، زیرا با وجود حضور علماء، فضلا و اساتید درجه اول دانشگاه و حوزه در مجلس مذکور ایشان با رعایت ادب و اخلاق به بحث‌های عمیق اعتقادی و سیاسی پرداختند و سبب تجمیع آراء گشتند تا تک تک اصول قانون اساسی را با رای حداکثری به تصویب رساندند. در آن مجلس نیز دیدگاههای مختلف را ارج می‌نهادند و براساس آن به تک تک افراد با سلیقه‌های مختلف اجازه سخن گفتن و اظهار نظر می‌دادند. ودر مدیریت آن سهم به سزایی داشتند و در ثصویب این قانون اساسی به عنوان محور نظام اسلامی نقش به سزایی داشتند. در آنجا نیز تاکید ایشان روی مسائل خانواده بود و این که حتما زنان مسلمان در این مجلس شرکت نمایند و به ایشان فرصت ابراز عقیده و بحث بر سر اصول قانون اساسی داده شود.
و پس از قبول سمت ریاست دیوانعالی کشور ازسوی امام راحل به بازنگری در دستگاه قضا پرداخته و با استعلام از نیروهای مردمی و تشکیل پلیس قضایی به حاکمیت قانون در جامعه اسلامی تاکید داشتند، چرا که معتقد بودند حاکمیت قانون است که می‌تواند در جامعه اسلامی عدالت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تحقق بخشد.
سبک مدیریتی ایشان نیز مبتنی بر عقلانیت و بهره‌برداری از خرد جمعی بود. از اینرو از جوانان با سلایق مختلف نظرخواهی و آنان را به کار می‌گرفتند و با مدیران و متخصصین با تجربه مشورت می‌کردند و دردر استفاده از نظرات تخصصی مدیران با سابقه بهره می‌بردند.
از نظر شهید بهشتی، جوانان بایستی در زمینه پرداختن به مقوله کتابخوانی و اطلاع از مبانی دینی و عقیدتی و مباحث فکری دیگر مطالعه بسیار زیادی داشته باشند و دیگر آن که به منابع اصلی مراجعه کنند. به طور مثال ابتدا بر منابع اصیل اسلامی تسلط یافته و سپس به مطالعه مکاتب دیگر بپردازند. همین شیوه را هم در ارتباط با انجمن‌های اسلامی به کار می‌گرفتند و سیر مطالعاتی دقیقی را پیرامون مکتب اسلام و دیگر مکاتب دنبال می‌کردند تا با وجود آن که مسلمان بودند به دلیل ضعف در مطالعات در مکتب اسلام، در دفاع از آن سست نشوند و قوی عمل کنند.
و در حزب جمهوری اسلامی با یاری دوستانشان به تهیه جزواتی پرداختند که به زبان ساده و بیانی شیوا اصول اسلامی را برای جوانان مطرح می‌کردند. در آنجا نیز سیر مطالعاتی برای دانش‌آموزان و دانشجویان در نظر گرفته بودند و این جزوات را آموزش می‌دادند.
آن شهید فرزانه بیش از هر سمتی، اندیشمندی مصلح بود که عمری را در مکتب انسان پرور قرآن تلمذ کرد و در اقیانوس معارف آن به تحقیق و تفحص پرداخت تا به گوهرهای تابناک مکنون آن دست یابد و در پرتو آن در طریق خودسازی گام برداشته و به اصلاح جامعه خویش همت گمارد.

*به دنبال یک سخنرانی که شهید بهشتی در امیر آباد در جشن مبعث دانشگاه تهران داشتند و در نشریه مکتب تشیع چاپ شد، یک هسته تحقیقاتی بوجود آمد که قرار شد پیرامون حکومت در اسلام تحقیق و مطالعه کنند
*شهید بهشتی بواسطه تسلط به زبان انگلیسی، خیلی سریع به زبان آلمانی نیز تسلط یافته بودند، خودشان به زبان آلمانی با دانش‌آموزان بحث می‌کردند و به سوالاتشان پاسخ می‌دادند
*افراد از همه مذاهب و ملیت‌های مختلف به مرکز اسلامی هامبورگ می‌آمدند و این یکی از ویژگیهای شهید بهشتی بود که با استدلال قوی که داشتند، سعی می‌کردند همه آنها را جذب کنند و معتقد بودند که در جامعه اسلامی باید با همه مذاهب و ملیتها منصفانه برخورد کرد و وحدت ایجاد نمود
*ارتباط شهید بهشتی با علمای دین مسیحیت و یهودیت نیز به گونه‌ای بود که ایشان جلسات مختلفی را در مراکز علمی اروپا و نه فقط هامبورگ با روحانیون این ادیان داشتند و در آنها با سران این ادیان در رابطه با مسائل مختلف میان ادیان بحث می‌کردند
*در سالهای اقامت در آلمان با مدیریت شهید بهشتی “اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان فارسی زبان” مقیم اروپا بوجود آمد که بعدها نه تنها در آلمان که در کشورهای مختلف اروپا و حتی آمریکا گسترش یافت
*سبک مدیریتی ایشان نیز مبتنی بر عقلانیت و بهره‌برداری از خرد جمعی بود. از اینرو از جوانان با سلایق مختلف نظرخواهی و آنان را به کار می‌گرفتند

دکتر ملوک‌السادات بهشتی

خروج از نسخه موبایل