نماد سایت پایگاه خبری و تحلیلی رشد

آزادی بیان در اندیشه و سیره شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی قسمت سوم

آیت‌الله بهشتی

بازخوانی متن مناظره شهید بهشتی با سران حزب توده، سازمان فدائیان خلق و جنبش مسلمانان مبارز
مقدمه
برگزاری مناظره تلویزیونی شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی با سه تن از سران احزاب وقت یعنی حبیب‌الله پیمان از جنبش مسلمانان مبارز، مهدی فتاپور از سازمان فدائیان خلق (اکثریت) و نورالدین کیانوری از حزب توده ایران که در روز جمعه مورخ ۱/۳/۱۳۶۰ (حدود یکماه قبل از شهادت شهید بهشتی) تحت عنوان بحث آزاد پیرامون مسائل سیاسی – اجتماعی بنام «آزادی، هرج و مرج، زورمداری» انجام شد، یکی از نادرترین اتفاقات در انقلاب‌ اسلامی ایران بود که در آن مخالفین نظام جمهوری اسلامی در گفتگو با رئیس قوه قضائیه جمهوری اسلامی و دبیرکل حزب جمهوری اسلامی نظرات خود را بیان کردند و از تلویزیون کشور پخش ‌شد. مهم‌ترین نکته این مناظره، اعتقاد عملی به آزادی بیان و برخورد اندیشه‌ها و عمل به شعارهایی بود که در روزهای مبارزه علیه رژیم طاغوت بر زبان‌ها جاری بود. قسمت سوم این مناظره مهم را ملاحظه فرمائید.


مهدی فتاپور: سازمان‌های انقلابی، نیروهای مردمی در زمان شاه مبارزه کردند، برای نابودی دیکتاتوری موفق شدند و امروز هم دفاع می‌کنیم از گسترش دمکراسی، از گسترش آزادی بخاطر اینکه انقلاب ما بتواند پیش برود، بخاطر اینکه بتواند استقلال جامعه ما را بطور همه‌جانبه حفظ و بدست بیاید و حفظ بشود. ولی از آنطرف می‌بینیم نیروهای ضدانقلاب، نیروهائی که مخالف پیشرفت انقلاب هم هستند امروز خودشان را مدافع آزادیهای سیاسی جلوه می‌دهند و وانمود می‌کنند که مخالف اختناق، فشار و دیکتاتوری هستند و باصطلاح می‌خواهند بر علیه فشار و اختناق و دیکتاتوری‌ای که مطرح می‌کنند وجود دارد مبارزه بکنند. مثلاً بختیار می‌آید اسم رادیواش را می‌گذارد رادیو ایران آزاد و خودش را مدافع آزادی جلوه می‌دهد مسلماً اگر شاه معدوم هم امروز زنده بود او هم مدافع آزادی و مخالفت استبداد و دیکتاتوری می‌شد، مسلم است که آن آزادی را که نیروهای انقلابی مطرح می‌کنند و آن آزادی که نیروهای ضدانقلابی مطرح می‌کنند نمی‌تواند یک چیز واحد، یک هدف واحدی باشد و نه‌تنها نمی‌تواند یک چیز واحدی باشد بلکه حتما در متضاد همدیگر است. ما دمکراسی را برای این می‌خواهیم، می‌خواهیم شرایطی به وجود بیاوریم تا بتواند انقلاب ما پیش برود، بتواند استقلال جامعه ما بدست بیاید، حفظ بشود. بتواند وابستگی‌های اقتصادی، سیاسی، نظامی، فرهنگی ما قطع بشود و بتواند عدالت اجتماعی برقرار بشود. درحالیکه نیروهای ضدانقلابی زمانی که آزادی را مطرح می‌کنند هدفشان این است که بتواند شرایطی بوجود بیاید تا آنها بتوانند مثل گذشته مردم را غارت کند، آزادانه مردم را چپاول بکنند و بتوانند هر کاری دل‌شان می‌خواهد با مردم جامعه ما انجام بدهند. من بعداً صحبت می‌کنم.
مجری: پس از شما در حدود ۲ دقیقه طلبکار هستید که بعداً استفاده بفرمائید.
باز می‌گردیم به آقای بهشتی و اینطور که ایشان عنوان فرمودند مقصود از آزادی در اسلام آزاد کردن اندیشه‌ از همه قیود نیست بلکه رفتن در قید خداوند است و در این قید است که انسان به آزادی می‌رسد. و در آزادی از قید خداوند است که انسان به اسارت می‌افتد. اگر درست من فهمیده باشم خواهش می‌کنم که دنباله بحث را ادامه بدهید.
آیت‌الله بهشتی: این بحثی که شروع کردیم از یکسو بحث ریشه‌دار و عمیقی است چون بطور کلی وقتی انسان دارای یک نظام بینشی و فکری هست همه مسائل از اصول و ریشه‌ها مایه می‌گیرد اینکه ما مسلمانها همیشه در فرهنگ‌مان داشته‌ایم اصول دین، فروع دین البته حتی به آن معنای گسترده‌تر اصول دین و فروع دین این به همین دلیل است که اسلام یک نظام عقیده و اندیشه و رفتار است. بهم پیوسته است طبعاً وقتی که می‌خواهیم درباره مقررات و قوانین و شکل و فرم آزادی‌های فردی، اجتماعی در شکل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، هنری و بطور کلی آزادیهای رفتاری بحث بکنیم اگر بخواهیم از دیدگاه اسلام حرف بزنیم باید برویم توی ریشه، نمی‌شود نرویم. چون این بحث هم بعنوان بحث یک جلسه برنامه‌ریزی نشده بلکه طوری برنامه‌ریزی شده که بتواند ادامه داشته باشد تا به یک نتیجه روشنی برسیم به یک جمع‌بندی برسیم به همین جهت من همان شیوه‌ای را که آغاز کردم دنبال می‌کنم.
یعنی اینکه ببینیم انسان از دیدگاه اسلام، دارای چه باخت و چه ساختی است در رابطه با آزادی ما گفتیم که از دیدگاه اسلامی یکی از بزرگترین امتیازات انسان همین است که آزاد آفریده شده، آن چیزی که در آفرینش در آن نقطه عطف و نقطه اوج یعنی نقطه پیدایش انسان بوجود آمد اینکه یک موجود آگاه، خودآگاه محیط آگاه و آزاد و خودساز و محیط‌ساز پدید آمد خداوند انسان را طوری ساخت و به او مواهبی داد که در پرتو آن مواهب می‌توانست خداگونه در طبیعت عمل کند. بنابراین اولین مساله این بود که او از اسارت و بردگی و بندگی طبیعت آزاد شد، البته نه آزادی مطلق آزادی نسبی، اولین مساله این است که انسان از بردگی و بندگی طبیعیت آزاد است، یعنی قوانین طبیعت بر موجودات دیگر حاکمیت مطلق یا چیزی نزدیک به حاکمیت مطلق دارند. ولی وقتی نوبت به انسان می‌رسد انسان آن توان را دارد که طبیعت را هم رام کند و مهار کند. قوانین طبیعت را بشناسد و ببیند چگونه می‌تواند در این گسترده طبیعت حرکت کند که همیشه محکوم این قوانین نباشد البته انسان نمی‌تواند قوانین طبیعت را عوض کند اینها قوانین خداوندی هستند. اینها قوانین الهی هستند، بدست انسان عوض نمی‌شوند ولی انسان نمی‌تواند در میدان بسیار وسیعی چنان حرکت بکند که همواره اسیر و برده و محکوم این قوانین نباشد. در حقیقت خداوند به انسان این آزادی را داده که در پرتو آگاهی و در پرتو اعمال آزادی بتواند خودش را، محیط زندگی مورد تمایل و خواست خودش را از قلمرو یک قانون بیرون بیاورد به قلمرو آن قانونی که دلخواه او است ببرد. مثلاً انسان بطور طبیعی محکوم قوه جاذبه زمین است بطور طبیعی انسان هرجا باشد نیروی جاذبه او را به سمت مرکز زمین می‌کشاند، پس قانون جاذبه حاکم است بر اینکه انسان کجا باشد. اما درحالت عادی که انسان آن آگاهی و آزادی‌اش را اعمال نکرده باشد می‌تواند از سطح زمین یک مقداری پرش کند آنهم تازه خودش اعمال قدرت است ولی یک مقداری می‌تواند ۲٫۵ متر بپرد ولی همین انسان وقتی که آگاهی‌اش را بکار انداخت، قوانین طبیعت را شناخت و توانست به کمک خلاقیت و ابتکار که آنهم یکی دیگر از شرایط اعمال آزادی است و از مواهب خداوندی است وقتی توانست با کمک او دستگاه‌هایی بسازد و با بکار انداختن قانون‌های گریز از مرکز در برابر قانون‌های مربوط به جاذبه خودش را بر مرکبی سوار بکند این می‌تواند کیلومترها در فضا برود بالا و هرچه که قانون جاذبه بهش می‌گوید کجا می‌روی از قلمرو من می‌گوید من آزادم پرواز می‌کنم. و تا آنجا می‌رود جلو که اصلاً از جو برود بیرون و دیگر در قلمرو حاکمیت جاذبه زمین نمایند بنابراین آن چیزی که خداوند در جوهره انسان و در گوهر انسان به او عنایت کرده یکی این است که می‌تواند خودش را از حاکمیت طبیعت و قوانین طبیعی به این شکل آزاد کند باز هم تکرار می‌کنیم این انسان که پرواز می‌کند از سطح زمین می‌رود شش کیلومتر بالا، پنج کیلومتر بالا هواپیما پرواز می‌کند یا سوار فضاپیما می‌شود و اصلاً از جو زمین می‌رود بیرون این قانون جاذبه از قلمرو حاکمیت جاذبه زمین که جلوه‌ای است از قانون کلی جاذبه عمومی و می‌رود به جای دیگر، البته وقتی آنجا رفت باز می‌رود در میدان یک جاذبه دیگر قرار می‌گیرد یا حتی همان حرکت مداری که دور زمین پیدا می‌شود باز شکل دیگری است از حاکمیت قانون جاذبه زمین یا قانون جاذبه عمومی، اما می‌بینیم که آن زندان، آن حالت محصور بودنی را که یک مرغ دارد می‌تواند تا صد متر، دویست متر پرواز کند، یک آهو دارد فوقش می‌تواند یک مقداری بپرد یا از یک جایی برود بالا می‌بینیم این محصور بودن را که انسان در آغاز داشت حالا ندارد بنابراین یکی از مسائل آزادی انسان است در برابر حاکمیت مطلق قوانین طبیعت. خوب با رعایت وقت مثل اینکه ما باید بخش، بخش مطالب را بگوییم حالا چه جور ذهن شما بینندگان و شنوندگان عزیز باید این مطالب را به هم پیوند بدهد تا از آن نتیجه‌گیری بکند این خود یک مساله است در همین مساله بحث آزاد ما تجربه‌ای است که با دریافت نظرات شما بینندگان و شنوندگان عزیزمان می‌توانیم مورد استفاده قرار بدهیم و شکل ادامه بحث را یا شکل تقسیم وقت را اصلاح کنیم بطوری که مطالب بتواند در یک نظمی در ذهنیت شما قرار بگیرد، جا بگیرد و شما واقعاً به یک نوع جمع‌بندی و نتیجه‌گیری برسید.
مجری: آقای کیانوری منحصر کردند فعلاً در اول بحثشان آزادی را در انطباق با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و البته مسلماً نقطه‌نظرهای بسیاری خواهند داشت که خواهش می‌کنم ادامه بدهند.
کیانوری: ببینید ما هواداران و پیروان سوسیالیزم علمی مفهوم آزادی را در رابطه کامل با واقعیت جامعه بشری همیشه مورد بحث قرار می‌دهیم. معتقد هستیم آزادی هم یکی از مسائلی هست، یکی از مفاهیمی است که اولاً مطلق نیست به تمام نسبی است و تابع تمام قانون‌مندیهایی هست که در جامعه بشری حکمفرماست و از آنجائیکه جامعه بشری خودش یک پدیده مطلق و ثابتی نیست و دائماً درحال تغییر هست مفهوم آزادی هم به تناسب همین تغییر دائماً در تغییر هست و به این جهت ما هر وقت از آزادی می‌خواهیم صحبت بکنیم این مفهوم کلی و عام را بایستی محدود بکنیم با آن محدوده‌ای که مورد بحث ما هست والا نتیجه عملی از آن نخواهید گرفت موجود انسان یک موجودی زنده اجتماعی است این یک واقعیتی است. یعنی انسان زندگی تنها نمی‌تواند ادامه بدهد فقط در اجتماع انسانی هست که می‌تواند زندگی خودش را ادامه بدهد. اگر انسان را ولش بکنند در طبیعت محکوم است بنا بود شدن این اجتماع انسانی از یک طرف در ارتباط هست با طبیعتی که جامعه انسانی را دورش هست یعنی در ارتباط است با قوانین این طبیعت و این قوانین طبیعت همانطوری که آقای دکتر بهشتی گفتند چون قابل تغییر بمعنی کل و عام خودش بوسیله انسان نیستند بلکه قابل درک و قابل استفاده و بهره‌برداری هستند بصورت یک جبر بصورت یک واقعیتی که تحمیل می‌کند.
خودش را به جامعه انسانی، این اولین جبری است که انسان در مقابلش قرار می‌گیرد و آزادیش محدود می‌شود ولی علاوه بر این جبر طبیعت که آزادی‌های انسان را در حدود معینی محدود می‌کند و انسان در یک مبارزه دسته‌جمعی و عام کوشش می‌کند که خودش را از این جبر تا آنجائی که ممکن است و گام به گام در مقادیر محدودی آزاد بکند قوانین خود جامعه هم به صورت یک جبر آزادی را محدود می‌کند یعنی همین که انسان مجبور شد با یک نفر دیگر زندگی بکند و یک خانواده کوچک اینجا یک قوانین تازه‌ای از این تغییر کمی پیدا می‌شود یعنی کیفیت تازه‌ای در زندگی انسان پیدا شود که این کیفیت خودش بصورت یک جبر هست یعنی محدود می‌کند آزادی یک انسان فردی را، و حال یک خانواده کوچک یک واحد کوچک اجتماعی هست، خانواده بزرگ انسانی که یک جامعه هست با تمام آن فعل و انفعالاتی که در آن انجام می‌گیرد آن جبر بزرگتری هست که انسان را تابع خودش می‌کند به این ترتیب بطور عام انسان در یک شرایطی قرار گرفته که آزادیش به وسیله جبر طبیعت و جبر قوانین اجتماعی که محیطش هست، دورش هست مورد محدودیت قرار می‌گیرد. آزادی مطلق برای یک انسان فقط در خیال و اندیشه تا حدودی می‌تواند وجود داشته باشد. در زندگی روزمره این آزادی ترجمه می‌شود تبدیل می‌شود به مسائل مشخص زندگی او یعنی مناسبات او با بقیه اعضای جامعه انسانی و مناسبات او با طبیعت افراد خودش آنچه که مربوط به جامعه انسانی هست. این مناسبات عبارتند از مناسبات اجتماعی، مناسبات سیاسی، مناسبات اقتصادی، مناسبات فرهنگی، مناسبات قومی تیره‌ای و غیره و غیره. اینجا هستند مناسباتی که انسان در آنها قرار گرفته یعنی در این مناسبات با جامعه خودش که محیط خودش هست دورش هست در رابطه قرار می‌گیرد و همیشه آزادی او محدود هست به آن قوانین که این جامعه و این مناسبات با او تحصیل می‌کنند. و به این ترتیب تابعه‌ای هست آزادی یک فرد در یک جامعه از محتوی مناسبات کلی آن جامعه در هر جامعه‌ای ما می‌بینیم آزادی وجود دارد این نیست که آزادی وجود نداشته باشد در استبدادی‌ترین، پراختناق‌ترین جوامع بشری در تاریخ آزادی وجود دارد ولی آزادی برای کی، برای چی؟
ما مثال بزنیم جامعه آریامهری را می‌دانیم در جامعه آریامهری آزادی به معنای وسیعی برای امپریالیزم برای شاه می‌شد، برای خاندان سلطنتی، برای وابستگان او، برای دستگاه استبدادی از ساواک و گردانندگان ارتش و دستگاه دولتی و برای طبقات حاکمه رژیم وابسته سرمایه‌داران بزرگ وابسته ملاکان بزرگ، آزادی به معنای وسیع وجود داشته است. آزادی در غارت ده میلیون نفر، آزادی در غارت ثروت‌هایی که به یک نسل‌های آینده جامعه ما هم تعلق دارد آزادی برای از بین بردن حتی جان افراد، آنقدر آزادی وجود داشته است که حتی یک ساواکی در یک مغازه‌ایی می‌توانسته یک نفر دیگر را با هفت‌تیرش بگیرد بکشد و هیچ هم مورد تعقیب قرار نگیرد پس آزادی به این مفهوم در هر جامعه‌ای وجود دارد ما که از نظر منافع توده‌های زحمت‌کش به تمام مسائل که مربوط است به جامعه بشری نگاه می‌کنیم مفهوم آزادی هم برای ما مفهوم نسبی است. یعنی آزادی از دیدگاه توده‌های محروم زحمتکش جامعه به این ترتیب آزادی بطور ملق برای ما اصلا وجود و مفهوم بی‌مسمائی است و کسانی هم که به نظر ما از آزادی به این معنای مطلق در جامعه بشری موجود مشخص صحبت می‌کنند عاقبتش به آزادی برای طبقات ظالم تمام می‌شود برای اینکه ما معتقد هستیم که در جامعه بشری، در جامعه طبقاتی همه چیز دارای مفهوم طبقاتی است. و از آن جمله هم هست مساله آزادی و در جامعه طبقاتی تضاد طبقاتی عمده‌ترین قانون تراکم عمده‌ترین قانون حاکم به جامعه هست و آزادی هم تابع همین قانون هست یعنی آزادی برای طبقات جابر، از طبقات ستمگر، طبقات غارتگر محدودکننده آزادی برای طبقات ستمکش برای محرومان، برای مستضعفان، طبق گفته امام خمینی آزادی مستضعفان محدودکننده آزادی برای جابران، ستمگران، غارتگران است. از این نقطه‌نظر هست ما به آزادی به عنوان مفهوم نسبی اجتماعی نگاه می‌کنیم و تمام تلاش ما عبارت است از تامین آزادی برای توده‌های زحمتکش برای آن اقشار دهها میلیونی جامعه، تولیدکننده ثروت، واقعاً ایجادکنندگان تمام آن نعم فرهنگی و مادی لازم برای پیشرفت اجتماعی هستند از این دیدگاه ما به آزادی نگاه می‌کنیم.

*مهدی فتاپور: آن آزادی که نیروهای ضدانقلابی مطرح می‌کنند نمی‌تواند یک چیز واحد، یک هدف واحدی باشد بلکه حتما در متضاد همدیگر است
*آیت‌الله بهشتی: بحث آزاد ما تجربه‌ای است که با دریافت نظرات بینندگان و شنوندگان عزیزمان می‌توانیم مورد استفاده قرار بدهیم و شکل ادامه بحث را یا شکل تقسیم وقت را اصلاح کنیم بطوری که مطالب بتواند در یک نظمی در ذهنیت شما قرار بگیرد و به یک نوع جمع‌بندی و نتیجه‌گیری برسید
*کیانوری: ما معتقد هستیم آزادی هم یکی از مسائلی هست که اولاً مطلق نیست، به تمام نسبی است و تابع تمام قانون‌مندی‌هایی هست که در جامعه بشری حکمفرماست

خروج از نسخه موبایل